سفارش تبلیغ
صبا ویژن

پروژه دانشجویی مقاله زندگانی خاقانی فایل ورد (word)

 

برای دریافت پروژه اینجا کلیک کنید

 پروژه دانشجویی مقاله زندگانی خاقانی فایل ورد (word) دارای 22 صفحه می باشد و دارای تنظیمات و فهرست کامل در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است

فایل ورد پروژه دانشجویی مقاله زندگانی خاقانی فایل ورد (word)   کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه  و مراکز دولتی می باشد.

این پروژه توسط مرکز مرکز پروژه های دانشجویی آماده و تنظیم شده است

توجه : توضیحات زیر بخشی از متن اصلی می باشد که بدون قالب و فرمت بندی کپی شده است

 

بخشی از فهرست مطالب پروژه پروژه دانشجویی مقاله زندگانی خاقانی فایل ورد (word)

نام خاقانی    
لقب  
موطن او  
تاریخ تولدد  
وقایع دوران زندگی  
مذهب واخلاق  
تاریخ و محل وفات خاقانی  
سبک و افکار  
آثار او  
مقام شاعری  
شهرت اشعار خاقانی  

نام خاقانی 

نام او بنا بر آنچه از تذکره ها بر می آید بدیل است و علاوه خود او نیز در مواردی چند به نام خویش اشاره کرده و میگوید

بدل من آمدم اندر جهان سنائی را                            بدین دلیل پدر نام بدیل  نهاد

در تحفه العراقین گوید

گر  نه  در   تست   سجده   جایم                              پس   من  نه   بدیل  ،  بوالعلایم

اما بعضی از تذکره نویسان نام او را ابراهیم و بعضی عثمان دانسته و ابو بدیل برای او کنیه آورده اند

اما آنها که نامش را ابراهیم دانسته اند باستناد این بیت است که می گوید

بخوان معنی آرائی براهیمی پدید آمد                       ز پشت آزر صنعت ، علی نجار شروانی

و این دلیل درست نیست زیرا در اینجا مقصود ابراهیم بت شکن است و یاء وحدت قرینه آن است که بآخر اعللام متصل نمی شود

خانیکوف مستشرق معروف نیز نام او را ابراهیم ضبط کرده است

پرفسور مینورسکی هم در رساله خود نام او را ابراهیم ذکر کرده است

لقب

در زمان حیاتش به افضل الدین شهرت داشته و همین لقب هم در اشعارش در موارد زیاد آمده و معاصرینش نیز او را باین لقب یاد کرده اند

خود او در اشعارش چنین می گوید

افضل ار زین فضولها راند                            نام  افضل  بجز  افضل  منهید

هم کرد مرا دعا گه نزع                            گفت افضل شرق و غرب بادی

در تحفه العراقین در مرتبه امام عماد الدین ابوالمواهب گوید

تا  آخر  دم  ز   روز  اول                               بودی  بز  بانش   افضل  افضل

و بعضی از تذکره نویسان نیز او را فضل الله و پدرش را ابراهیم و جدش را علی دانسته و نسبش را اینگونه ضبط کرده اند : فضل الله بن ابراهیم بن علی

بعضی گفته اند که شرو انشاه اخستان اورا سلطان الشعرا لقب داده اما در اشعار خود او یا معاصرینش این لقب نیامده است و لقبی که بیشتر در اشعارش آمده حسان العجم است و گویا از جانب عم خود کافی الدین عمربن عثمان این لقب یافته و در موارد زیاد از دیوانش خود را نیب حسان نامیده از جمله گوید

خاقانیی که نایب حسان مصطفی است                           مداح   بارگاه  توحیدر  نکوتر   است

و نیز

چون ز راه مکه خاقانی بیثرب داد روی                      پیش صدر مصطفی ثانی حسان دیده اند

نام پدر او چنانکه در اشعارش آمده علی و پیشه او درود گری بوده است چنانکه می گوید

شیخ مهندس لقب پیر دروگر علی                     کآرزرواقلید  سند  عاجز  برهان   او

صانع زرین عمل پیر صناعت علی                       کزید بیضا گذشت دست عمل ران او

و نیز می گوید

بخوان معنی آرائی براهیمی پدید آمد                ز پشت آزر صنعت علی نجار شروانی

بنابراین قول آنانکه نام پدر اورا ابراهیم و جدش را علی دانسته اند درست نیست مادرش عیسوی نسطوری که بعد اسلام آورد و بطوری که اشاره می کند پیشه او طباخی بوده است : « هستم زپی غذای جانور – طباخ نسب زسوی مادر » و چنانکه بعداً خواهیم گفت محبت و علاقه ای خاص نسبت به مادر خویش ابراز داشته و خود را بمهر مادر در شروان پای بند دانسته است . در تحفه العراقین جدش را هم جولاه ذکر میکند بدین ترتیب

جولاه   نژادم  از  سوی جد                                   در   صنعت   من  کمال  ابجد

تخلص

قول صاحبان تذکره این است که در ابتدا حقایقی تخلص می کرده و پس از آنکه بوسیله ابوالعلاء گنجوی بدربار خاقان اکبر منوچهر شروانشاه راه یافته تخلص او خاقانی شده است

تخلص او در دیوانش دو مورد بیشتر نیامده است باین ترتیب

چون   کار   بکعبتین   عشق   افتد                    شش  پنج  زنش  حقایقی   باید

و دیگر

ز در تو چند لافم که تو روزی از وفا                بحقایقی نگفتی که سگ در منی

صاحبان لباب الا لباب نیز حسان العجم حکیم خاقانی حقایقی ضبط کرده است و مرحوم تربیت در دانشمندان آذربایجان لقب و نام و نسب اورا بدین ترتیب ذکر کرده و هر دو تخلص اورا آورده است

« سلطان الفصحا و حسان العجم افضل الدین بدیل الحقایقی الخاقانی ابراهیم بن نجیب الدین علی النجار الشروانی »

موطن او

بطوریکه از موارد بسیار از دیوان او و بعبارت مختلف برمیآید مولد اصلی خاقانی شهر شروان از بلاد اران است و در بسیاری از کتب تاریخ و جغرافیا و تذکره نیز موطن اصلی او شروان ذکر شده است

اما بعضی او را شروانی ( با یاء ) دانسته اند و نخستین کسی که او را شیروانی دانسته نضیری نیشابوری متوفی به سال 1023 بوده است که گفته

رشک ملک شیروان امروز شادروان اوست          که به ازخاقان نظیری به زخاقانی نشست

و پس از او این اشتباه را صاحب آتشکده آذر و صاحب مجمع الفصحاء و دیگران تکرار کردند

در بعضی کتابهای زمانهای اخیر نیز شیروان آمده چنانکه در بستان السیاح حاج زین العابدین شیروانی و ریاض السیاحه تألیف همو ، حتی این مولف در کلمه شیروان تصریح کرده که نام دو موضع است یکی بلوکی در خراسان و دیگری کشوری در غرب مغان است

اما در کتابهای معتبر همجا شروانست . چنانکه سمعانی در کتاب النساب در ضبط نسبت به شروان گوید

« شروان به فتح شین معجم و سکون راء و فتح واو و در آخر آن نون ، و آن شهریست از شهرهای در بند خزران ، انوشروان آنرا ساخته و برای تخفیف ( انو ) را از آن انداخته اند  و شروان مانده است »

یاقوت نیز در معجو البلدان شروان را به فتح اعراب گذاشته و گوید شهری از نواحی باب الابواب که ایرانیان آن را در بند میگویند انوشروان ساخت و بنام او نامیده شد سپس تخفیف یافت و قسمتی از نامش افتاد

زکریابن محمد بن محمود قزوینی در آثار البلاد همین عبارت را آورده و گفته است به شروان ناحیه ای نزدیک باب الابواب ، گویند انوشروان کسری الخیر آن را آباد کرد

این جا ممکن است کسانی که از ظاهر مطلب خبر دارند چنین اجتهاد کنند که چون این شهر را خسرو اول پادشاه معروف ساسانی ساخته ; میتوان از کلمه نوشیروان شیروان ساخت هم چنانکه از انوشروان (شروان) ساخته اند ; و این توجیه نادرست است

اما شیروان در ایران نام سه آبادی بوده است یکی همان شهر کوچک از توابع قوچان ، دوم آبادی کوچکی در لرستان ، سوم روستائی در بخارا که یاقوت نام میبرد اما شهر شروان که از زمان قدیم در سرزمین اران بوده امروز در آذربایجان شوروی است و شعرای بزرگ از این شهر برخاسته اند . در قرن سیزدهم حاج زین العابدین شروانی نیز از مردم آن شهر بوده

در بین کسانیکه در شرح حال خاقانی تحقیق کرده اند مستشرق معروف خانیکوف مولد اصلی او را گنجه ( لیزابت پول حالیه ) دانسته است . و اما برون در تاریخ ادبیات خود پس از نقل قول خانیکوف مینویسد که موطن اصلی او ( شیروان بوده است ) بوده است

تاریخ تولد

سال ولادت خاقانی به تحقیق معلوم نیست اما در اشعارش پندین جا از سال500 هجرت سخن رانده و گفته است

از لفظ من که پانصد هجرت چومن نزاد               ماند هزار سال دگر مخبر سخاش

واز روی همین بیت بعضی سال تولد اورا 500 هجری دانسته اند خانیکوف نیز خمین سال را سال ولادت او بشمار میآوررد و آن را با سال 1106 میلادی مطابق میکند و در تذکره های معروف به سال تولد او اشاره ای نشده است بسیاری دیگر از محققین سال 520 را سال تولد او میدانند و مخصوصاً استاد ارجمند آقای فروزانفر این سال را به دلائل ذیل تولد خاقانی حساب میکنند

1- قصیده ای که در مدح علاءالدین اتسز بن محمد خوارزمشاه ساخته ظاهراًدر حدود سال 544 بنظم آورده است و ضمن آن به 24 سالگی خود اشاره میکند و میگوید

ساعت روز و شب است سال حیاتم بلی             جمل ساعت هست بست و چهار از شمار

2- ابو العلاء گنجوی بنا به گفت خودش پس از وفات سنائی بمرحله پنجاه پنجمین زندگی رسیده بود و 16 سال پیش از آنکه به سن شصت رسد بشروان افتاد و اگر سال وفات سنائی را همان 55 سالگی او فرض کنیم 60 سالگش او برابر 550 و سال آمدنش بشروان بر 534 منطبق میگردد و خاقانی چون شاگرد ابو العلاء بوده هنگام شباب و بر نائی باو پیوسته است و عمر او به چهارده میرسیده و این از حقیقت دور نیست

3- خاقانی در یک بیت میگوید

چون زمان دور سنائی در نوشت                     آسمان چون من سخن گستر بزاد

و مسلم است غرض ولادت مادی نیست بلکه ولادت وعنوی یعنی کمال نفس و شهرت مقصود است و تاریخ هیچیک از قصائد او بر قصیده مدح اتسز مقدم نیست و بر این فرض  آغاز شهرت او باوفات سنائی مصادف است و ولادت او در حدود 520 خواهد بود

4- در قصید مردف باصفهان گوید

مدت سی سال هست کز سر اخلاص                      زنده چنین داشتم وفای صفهان

و آغاز اخلاص سال تولد اوست و این قصیده در سال522 هجری سروده شده و فرض 520 بواقع نزدیکتر است

 5- در موقع حبس یعنی پیش از سن 569 و باحتمال قویتر ما بین 563 و 569 قریب به پنجاه سال داشته و در یکی از حبسیاتش گوید

پس از چندین چله در عهد سی سال                           شوم پنجاهه گیرم آشکارا

مرا   از   بعد   پنجه   سال    اسلام                                نزیبد چون صلیبی بند بر پا

و معلوم است که غیر مکلف چله نمی دارد و پس از بلوغ سی سال چله داشتن 45 سال تحقیقی و 50 سال تقریبی میشود . اما اینکه خاقانی در موارد بسیار بسال 500 اشاره میکند در مقام مدح و افتخار و بیشتر بعقد کامل متوجه است چنانکه در یک بیت دیگر گوید

وز پی حج در چنین روزی بپانصد سال باز – بر در فید آسمان را منقطع سان دیده اند . و این بیت در سفر دوم حج یعنی در سال 569 گفته شده و 69 سال آن را در نظر نیاورده است. بر این استدلال میتوان افزود که در بار ممدوح خویش نیز همین سال پانصد را برای مدح و ستایش او سالی مهم و با افتخار دانسته است چنانکه در یک ترکیب بند در مدح جلال الدین اخستان شروانشاه گوید

پانصد هجرت از جهان هیچ ملک چنو نزاد

                                                    از خلفای سلطنت تا خلفای راستین

و پیداست که سخن از همان نوع است که غالباً دربار خود نیز گفته

وقایع دوران زندگی او

 

برای دریافت پروژه اینجا کلیک کنید

کلمات کلیدی :