سفارش تبلیغ
صبا ویژن

پروژه دانشجویی مقاله ازدواج فایل ورد (word)

 

برای دریافت پروژه اینجا کلیک کنید

 پروژه دانشجویی مقاله ازدواج فایل ورد (word) دارای 72 صفحه می باشد و دارای تنظیمات و فهرست کامل در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است

فایل ورد پروژه دانشجویی مقاله ازدواج فایل ورد (word)   کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه  و مراکز دولتی می باشد.

این پروژه توسط مرکز مرکز پروژه های دانشجویی آماده و تنظیم شده است

توجه : توضیحات زیر بخشی از متن اصلی می باشد که بدون قالب و فرمت بندی کپی شده است

 

بخشی از فهرست مطالب پروژه پروژه دانشجویی مقاله ازدواج فایل ورد (word)

مقدمه

باب اول در تشویق به ازدواج کردن و ازدواج نکردن

ترغیب به ازدواج

اخبارى که به ازدواج تشویق مى کند

در اعراض از ازدواج

باب دوم : درباره آنچه از حالات زن و شرایط عقد، باید رعایت شود

و موانع نکاح نوزده چیز است

باب سوم : در آداب معاشرت و آنچه در دوام ازدواج دخالت دارد و زن و مردباید مراعاتکنند

اما شوهر

اول ، ولیمه

قسم دوم از این باب درباره حقوق شوهر بر زن و بیان کافى راجع به آن

پاورقى ها

باب اول در تشویق به ازدواج کرد و ازدواج نکردن

بدان که دانشمندان درباره فضیلت ازدواج اختلاف نظر دارند. بعضى از آنها در این باره تا آنجا مبالغه کرده اند که تصور کرده اند ازدواج بالاتر از اشتغال به عبادت خداست و گروهى دیگر به ارزش آن اعتراف دارند، اما آن را مقدم بر اشتغال به عبادت ندانسته اند؛ البته در صورتى که نفس ، اشتیاق زیادى به ازدواج پیدا نکند به حدى که شخصى را پریشان حال کرده به سرکشى وادارد. عده دیگرى گفته اند: در این زمان بهتر است ازدواج نکنند، هر چند در زمانهاى قدیم ازدواج فضیلت داشته ، آن هم موقعى که کار و کسب رونق داشته و اخلاق غالب زنان پسندیده بوده است

با توجه به این اختلاف نظرها حقیقت روشن نخواهد شد، مگر اینکه نخست اخبار و آثارى را که در تشویق به ازدواج و یا منع از ازدواج رسیده ، بیان کنیم و سپس فواید و پیامدهاى ناهنجار آن را توضیح دهیم تا فضیلت ازدواج و یا ترک ازدواج درباره کسى که از آفات آن در امان است و یا در امان نیست ، روشن شود

ترغیب به ازدواج

اما از آیات ؛ خداى متعال فرموده است : (( و انکحوا الا یامى منکم )) (215) که امر به ازدواج مى فرماید، و نیز فرموده است : (( فلا تعضلوهن ان ینکحن ازواجهن ، )) (216) که از ازدواج نکردن نهى مى کند؛ و نیز در وصف و ثناى پیامبران مى فرماید: (( و لقد اءرسلنا رسلا من قبلک و جعلنا لهم ازواجا و ذریه ، )) (217) که در معرض منت گذارى و اظهار فضل چنان فرموده است . و نیز به گونه درخواست در قالب دعا، اولیاى خود را ستوده و مى فرماید

(( والذین یقولون ربنا هب لنا من ازواجنا و ذریاتنا قره اعین )) (218)

بعضى گفته اند: خداى تعالى در قرآن مجید، هیچ پیامبرى را نام نبرده است مگر آن که متاءهل بوده است از این رو گفته اند: یحیى – على نبینا و آله و علیه السلام – ازدواج کرد، اما همبستر نشد، گفته شد؛ حضرت یحیى براى رسیدن به فضیلت و اجراى سنت ازدواج کرد! و بعضى گفته اند: به خاطر چشم فرو هشتن از نامحرمان ازدواج کرد. و اما عیسى – على نبینا و علیه السلام – وقتى که از آسمان به زمین فرود آید، ازدواج خواهد کرد و صاحب فرزند خواهد شد

اما اخبار: رسول اکرم (ص ) فرماید: (( نکاح سنت من است ، هر که سنت مرا دوست دارد پس باید به روش من رفتار کند.)) (219)

اخبارى که به ازدواج تشویق مى کند

و نیز فرمود

(( ازدواج کنید تا افزون شوید که من روز قیامت به جمعیت شما افتخار مى کنم حتى به جنینى که سقط شده است .)) (220)

و فرمود: (( هر که از سنت من اعراض کند، از من نیست ، براستى که نکاح سنت من است و هرکه مرا دوست دارد باید به سنت من عمل کند.)) (221)

و نیز فرمود

(( هرکه از ترس فقر و عائله مندى ازدواج را ترک کند از ما نیست .)) (222)

آن حضرت فرمود: (( هر که از شما توان مالى دارد، باید ازدواج کند که ازدواج براى فروهشتن چشم و حفظ ناموس بهتر است و هرکه توان مالى ندارد باید روزه بگیرد که روزه دارى مانع شهوت است .)) (223) این حدیث شریف دلیل بر آن است که علت ترغیب به ازدواج همان بیم از فساد در چشم و شهوت است

در این حدیث روزه را باعث (( وجاء)) دانسته است . وجاء عبارت از کوبیدن خصیتین جوان نر به منظور از بین بردن نرى اوست ، بنابراین به طور استعاره براى ناتوانى از آمیزش – به وسیله روزه دارى – آورده شده است

پیامبر (ص ) فرمود

(( هرگاه کسى که دین و امانتدارى اش مورد رضایت شما بود به خواستگارى آمد، با ازدواج با وى موافقت کنید و اگر نکنید روى زمین فتنه و فساد فراوان خواهد شد.)) (224) و این حدیث شریف نیز علت و دلیلى براى تشویق و ترغیب به ازدواج به دلیل بیم از فساد است

و نیز فرمود: (( هر که براى رضاى خدا ازدواج کند و براى خدا امکانات ازدواج شخصى را فراهم آورد، استحقاق ولایت الهیه را پیدا مى کند.)) (225)

و آن بزرگوار فرمود: (( هر کس ازدواج کند، در حقیقت بخشى از دینش را تاءمین کرده است . بنابراین نسبت به بخش دیگر آن باید از خدا بترسد.)) (226)

این حدیث شریف هم اشاره دارد بر اینکه فضیلت ازدواج به خاطر آن است که به منظور جلوگیرى از فساد از مخالفت با آن دورى کنند و گویا آنچه بیشتر باعث فساد در دین شخص مى شود شهوت و شکم اوست و با تزویج جلوى یکى از این دو گرفته مى شود

و نیز فرمود :  (( تمام اعمال فرزند آدم (با مردن ) گسسته مى شود بجز سه چیز – از جمله فرمود: – فرزند صالحى که براى او دعا کند. تا آخر حدیث )) (227) که جز به وسیله نکاح ، فرزند صالح به دست نیاید

مى گویم

از طریق خاصه نیز روایتى در کافى با اسناد خود از امام صادق (ع )، به نقل از پدرانش (ع ) نقل شده که آن حضرت مى گوید: (( رسول خدا (ص ) فرمود: یک فرد مسلمان پس از اسلام هیچ بهره اى به دست نیاورده است که بالاتر از همسر مسلمانى باشد که هرگاه بر او نظر کند باعث شادمانى او گردد و هرگاه دستورى دهد اطاعت کند و در غیاب او، جان و مالش را حفظ کند.)) (228) و نیز به اسناد خود از آن حضرت نقل کرده : (( رسول خدا (ص ) فرمود: تزویج کنید و به همسرى درآورید! بدانید که از بهره مندى و خوشبختى انسان ، ازدواج کردن و دادن هزینه دامادى است ، و هیچ چیزى نزد خداى عز و جل محبوب تر از خانه اى نیست که در اسلام به وسیله ازدواج آباد شود و هیچ چیزى در نزد خداى عز و جل مبغوض تر از خانه اى نیست که در اسلام به وسیله جدایى – یعنى طلاق – ویران گردد. سپس امام صادق (ع ) فرمود: خداى متعال درباره طلاق تاءکید فرموده و خشم خود را نسبت به جدایى زن و مرد چندین بار بیان کرده است .)) (229)

و نیز به اسناد خود از آن بزرگوار نقل کره است : (( دو رکعت نمازى را که شخص ‍ ازدواج کرده به جا آورد بهتر از هفتاد رکعتى است که فرد مجرد به جا آورد.)) (230)

و به اسناد خود از آن حضرت نقل کرده است : (( رسول خدا (ص ) فرمود: هرکس ‍ ازدواج کند نصف دینش را تاءمین کرده و باید نسبت به نصف دیگر – و یا باقیمانده آن – از خدا بترسد.)) (231)

و با اسنادى از امام صادق (ع ) نقل کرده است : (( رسول خدا (ص ) فرمود: پست ترین مردگان شما افرادى هستند که عزب بمیرند.(232)

و نیز به اسناد خود از آن حضرت نقل کرده است ، فرمود: (( وقتى که حضرت یوسف برادرش را ملاقات کرد، گفت : برادر چگونه بعد از من توانستى با زنان ازدواج کنى ؟ جواب داد: پدرم – یعقوب – مرا ماءمور به ازدواج کرد و گفت : اگر مى توانى داراى فرزندانى باشى که زمین را با تسبیح خدا سنگین کنند، ازدواج کن .)) (233)

و با اسنادى از امام صادق (ع ) نقل کرده است : (( امیرالمؤ منین (ع ) فرمود: ازدواج کنید که رسول خدا (ص ) فرمود: هر کس دوست دارد از سنت من پیروى کند، همانا ازدواج از سنت من است .)) (234)

و به اسناد خود، از آن حضرت نقل کرده است که فرمود: (( مردى نزد پدرم آمد، پدرم پرسید: آیا شما همسر دارید؟ عرض کرد: خیر. پدرم فرمود: دو رکعت نمازى که مردى همسر دار به جا آورد با فضیلت تراز آن است که مرد بدون همسرى شبها مشغول عبادت و روزها روزه دار باشد. آنگاه پدرم ، هفت دینار به او داد و فرمود: با این مبلغ ازدواج کن ، و بعد گفت : رسول خدا (ص ) فرموده : تاءهل اختیار کنید که روزى تان بیشتر مى شود.)) (235)

و نیز به اسناد خود از آن حضرت نقل کرده است : (( هرکه از ترس نیازمندى و فقر ازدواج از ترک کند، به خدا بدبین شده است .)) (236)

و با اسناد خود از آن حضرت نقل کرده است که فرمود: (( مردى خدمت پیامبر (ص ) رسد و از نیازى که داشت به حضور آن بزرگوار شکوه کرد، پیامبر فرمود: ازدواج کن ، آن مرد ازدواج کرد و روزى اش فراوان شد.)) (237)

و نیز به اسناد خود، نقل کرده ، مى گوید: (( از امام صادق (ع ) راجع به این حدیث پرسیدند که مردم نقل مى کنند؛ مردى خدمت پیامبر (ص ) آمد، و از نیازمندى خود، شکایت کرد. پیامبر او را ماءمور به ازدواج کرد، و او دستور پیامبر را اجرا کرد،; آیا چنین حدیثى درست است یا نه ؟ امام صادق (ع ) فرمود: آرى این حدیث درست است و بعد افزود: روزى به همراه زنان و عیال است .)) (238)

و با اسناد خود از آن حضرت به نقل از پدرانش آورده است : (( رسول خدا (ص ) فرمود: هرکس از بیم فقر و تنگدستى ازدواج را ترک کند، به خدا بدگمان شده است ، زیرا خداوند عز و جل مى فرماید: (( ان یکونوا فقراء یغنهم اللّه من فضله )) )) (239) – (240)

غزالى گوید

(( و اما آثار: ابن مسعود همواره مى گفت : اگر از عمرى بجز ده روز نمانده باشد مایلم که ازدواج کنم ، تا خدا را بدون همسر ملاقات نکنم . و این سخن وى دلیل آن است که به عقیده او فضیلتى در ازدواج وجود دارد، نه این که به خاطر پرهیز از فتنه هاى شهوت این سخن را گفته است

آورده اند که در امتهاى سلف عابدى بود که در عبادت سرآمد همه مردم زمان خود بود به پیامبر آن روزگار گفتند که این عابد چقدر خوب عبادت مى کند! پیامبر گفت : خوب مردى است اگر یک سنت را ترک نمى کرد! وقتى که عابد این سخن را شنید، بسیار غمگین شد و حضور آن پیامبر رسید و سؤ ال کرد: آن سنت چیست ؟ پیامبر فرمود: تو ازدواج را ترک کرده اى . گفت : من آن را حرام نمى دانم بلکه تهى دستم و خودم نان خور مردمم . پیامبر گفت : من دخترم را به همسرى تو در مى آورم و سرانجام پیامبر دخترش را به وى تزویج کرد. بنابراین ازدواج سنتى است استوار و یکى از خصایل انبیاست . مردى به ابراهیم بن ادهم گفت : خوشا به حال تو که به دلیل نداشتن همسر به عبادت مشغولى ! گفت : یک تپش قلب تو به دلیل عیالمندى بالاتر از تمام عبادات من است !

آنگاه پرسید: چه چیز مانع از ازدواج تو است ؟ ابراهیم پاسخ داد: من نیازى به زن ندارم و نمى خواهم باعث فریب زنى شوم

بعضى گفته اند: فضیلت شخص متاءهل بر آدم مجرد همانند فضیلت شخص مجاهد و غیر مجاهد است ، و یک رکعت نماز شخص متاءهل بالاتر از هفتاد رکعت آدم مجرد است .))

در اعراض از ازدواج

رسول اکرم (ص ) فرموده است

(( بهترین مردم پس از سال دویست ، شخص سبک بار کم ثروتى است که زن و فرزند ندارد.)) (241)

و نیز فرموده است : (( زمانى برسد که شخص به دست همسر و والدین و فرزندانش ‍ هلاک شود، به خاطر تهى دستى او را ملامت کنند و او را به کارهاى طاقت فرسا وادارند و در نتیجه به کارهایى وارد شود که باعث از بین رفتن دینش شده و هلاک افتد.)) (242)

در خبر است : (( کمى عائله ، یکى از دو عامل توانگرى و زیادى عائله ، یکى از دو عامل تنگدستى است .)) (243)

از دارانى ، درباره ازدواج پرسیدند، در پاسخ گفت : (( شکیبایى در برابر آنها بهتر است از شکیبایى و تحمل ایشان ، و شکیبایى و تحمل ایشان بهتر است از شکیبایى و تحمل آتش دوزخ )) ، و اضافه کرد: (( شخص مجرد شیرینى عمل و آسایش ‍ قلب را بیش از شخص متاءهل احساس مى کند.)) و بار دیگر گفت : (( من از یارانم کسى را ندیدم که ازدواج کرد باشد و بر آن درجه و مرتبه اولیه خود، باقى مانده باشد.))

گویند:(( هرگاه خداوند خیرى را براى بنده اى بخواهد، او را گرفتار زن و مال دنیا، نگرداند.)) معناى این سخن آن است که مفید به حال او باشند نه آنکه باعث گرفتارى او گردند. این مطلب اشاره به این سخن دارانى دارد که : (( آنچه از زن و فرزند و ثروت که تو را از یاد خدا باز دارد، نامیمون است .))

خلاصه آنکه از کسى درباره اعراض از نکاح به طور مطلق روایتى نقل شده است مگر این که به شرطى مقید گردیده است ؛ اما در مورد تشویق به ازدواج هم به گونه مطلق و هم مقرون به شرط، روایاتى آمده است . بنابراین با نقل موارد خاص آفات و فواید نکاح ، پرده ابهام را بر طرف مى سازیم

باب دوم : درباره آنچه از حالات زن و شرایط عقد، باید رعایت شود

اما عقد و ارکان و شرایط آن که باید مراعات شوند تا عقد، صحیح باشد و باعث حلیت گردد چهار تاست

مى گویم :بلکه ارکان و شرایط لازم سه تاست ، زیرا حضور دو شاهد از نظر ما – هر چند مستحب است – شرط لازم نیست ، آرى در عقد منقطع ذکر مهر و تعیین مدت شرط لازم است . در روایت صحیح از امام صادق (ع ) آمده است که فرمود: (( عقد موقت ممکن نیست مگر با دو چیز: مدت معین و اجرت معین .)) (300)

غزالى گوید : شرط اول اجازه ولى است ، اگر ولى نبود، باید سلطان اجازه دهد.))

مى گویم :این شرط از نظر ما – شیعه – مخصوص افراد صغیر و سفیه و مجنون است چه پسر و چه دختر باشند، و در مورد دوشیزه بالغ رشید از نظر فقهاى شیعه ، اختلاف است ، اما زن غیر دوشیزه بالغ رشید، همچون مرد بالغ رشید صاحب اختیار خود است

غزالى گوید : شرط دوم ، رضایت زن است ، اگر زن غیر دوشیزه بالغى باشد و یا دوشیزه بالغ باشد اما کسى غیر از پدر و جد او را به شوهر دهد.))

مى گویم :احتیاط آن است که هر چند پدر و یا جد او را به شوهر داده باشند، رضایت او را کسب کنند

غزالى گوید : شرط سوم ، ایجاب و قبول است بدون آن که بین این دو لفظ فاصله شود، با لفظ انکاح یا تزویج و یا کلمه اى که معناى مخصوص آنها را بدهد به هر زبانى که باشد از طرف دو شخص مکلف که هیچ کدام زن نباشند، چه طرف عقد زوج یا ولى و یا وکیل آنها باشد.))

مى گویم :از نظر ما – شیعه – اگر اجرا کننده صیغه عقد، زن باشد مانعى ندارد

غزالى گوید : اما آداب ازدواج ، پیشنهاد و خواستگارى توسط ولى قبل از هر چیز انجام مى گیرد، اگر زن عده باشد باید پس از پایان عده باشد نه در حال عده ، همچنین در حالى که دیگرى خواستگارى کرده نباید خواستگارى کند زیرا از این کار نهى شده است

از جمله آداب ازدواج ، خواندن خطبه پیش از نکاح و ضمیمه کردن حمد الهى به ایجاب و قبول است ، به این ترتیب که تزویج کننده مى گوید: سپاس خداى را و درود بر رسول خدا (ص ) فلان دخترم را بر صداق معین به همسرى تو درآوردم آنگاه همسر مى گوید: سپاس خداى را و درود بر رسول خدا (ص ) همسرى او را با این صداق قبول کردم . و صداق باید معین و سبک باشد و گفتن حمد پیش از خطبه نیز مستحب است

از جمله آداب ازدواج آن است که اگر زن دوشیزه است ، وضع همسر به اطلاع زن برسد که این براى سازش و الفت بهتر است ؛ از این رو نگاه کردن به زن پیش از ازدواج جایز است ، زیرا این عمل میان آنها تقرب ایجاب مى کند

از جمله آداب ازدواج آن است که ، علاوه بر دو شاهد، جمعى از مردمان صالح نیز حضور داشته باشند، و نیز از جمله آداب ازدواج آن است که هدف مرد از نکاح به پا داشتن سنت ، و نگه داشتن چشم از حرام ، و کسب فرزند و سایر فوایدى باشد که ذکر کردیم و قصدش تنها هواى نفس و کامجویى نباشد که در این صورت عملش از اعمال دنیوى خواهد بود در صورتى که این نیتها مانع کامجویى نیست ، چه بسا حقى که مطابق هواى نفس است و محال نیست که انگیزه وى کامجویى و حق دینى هر دو باشد

اما زنى که ازدواج میکند: دو نوع احکام دارد: نوع اول به خاطر حرام بودن و نوع دوم براى زندگى خوب و فراهم آوردن مقاصد است

نوع اول که به منظور حلیت است ، باید زن از موانع نکاح بر کنار باشد

و موانع نکاح نوزده چیز است

1 – همسر دیگرى باشد؛

2 – از همسر دیگر، عادت ماهیانه باشد؛ چه عده وفات باشد، یا طلاق ، وطى به شبهه و یا در حال استبراء مربوط به آمیزش از راه ملکیت ؛

3 – مرتد از دین باشد؛

4 – مجوسى باشد؛

مى گویم :از نظر ما – شیعه – در ازدواج با زن مجوسى اختلاف است ، به طورى که تفصیل آن خواهد آمد

5 – دوگانه پرست و یا زندیق (301) نبوده ، زندیق یعنى کسى که به هیچ کتاب آسمانى و پیامبرى منسوب نیست و نیز از جمله معتقدان به مذهب اشتراکى نباشد که ازدواج با هیچ یک از اینان جایز نیست . همچنین هر معتقد به مذهب فاسدى که افراد معتقد بدان محکوم به کفرند

6 – اهل کتاب (یهودى یا نصرانى ) باشد که پس از تحریف آن ادیان و یا بعد از بعثت پیامبر (ص ) به آن دین گرویده باشد و با وجود آن از نژاد بنى اسرائیل هم نباشد. بنابراین اگر این دو خصلت را نداشت ازدواجش روا نیست ، اما اگر تنها فاقد نسبت به بنى اسرائیل بود مورد اختلاف است

مى گویم :اما از نظر ما (شیعه ) در ازدواج با زنان اهل کتاب به طور مطلق اختلاف است و مشهورترین قول در مورد عقد دائم حرمت و عدم جواز است اما در عقد موقت و ملک یمین و در مورد زن مجوسى ، جواز است . روشن ترین قول ، در تمام این موارد به طور مطلق کراهت است ، هرچند که در زن مجوسى این کراهت شدیدتر و در عقد دائم – به دلیل جمع بین روایات و نصوص – کراهت مؤ کدتر است

7 – زن ، برده باشد و همسرش آزاد و قادر بر اداره زن آزاد باشد و یا آن که بیمى از سختى معیشت نداشته باشد؛

مى گویم :در این باره نیز، ما (شیعه ) نظر مخالفى داریم و ازدواج کنیز به شرط حلال کردن از نظر ما جایز است ، همان طورى که از اهل بیت (ع ) در اخبار زیادى رسیده است ، البته نه مهریه دارد و نه مدت ، در کتاب کافى از فضیل بن یسار نقل شده که گفت

(( به امام صادق (ع ) عرض کردم : فدایت شوم ، بعضى از شیعیان از شما نقل کرده اند که شما فرموده اید: هرگاه مردى کنیزش را حلال کند، ازدواج با او حلال است ؟ فرمود: آرى اى فضیل

گفتم : پس چه مى فرمایید درباره مردى که کنیزى دارد گرانبها و آن دوشیزه است وى به برادر مسلمانش بجز آمیزش با او را حلال مى کند، آیا او حق دارد همبستر شود؟ فرمود: خیر، بجز آنچه حلال کرده است او حق ندارد و اگر تنها بوسیدن او را اجازه داده باشد، جز آن را حق ندارد.)) (302)

8 – تمام و یا مقدارى از کنیز در ملک یمین مردى باشد که با او ازدواج مى کند؛

9 – از خویشان نزدیک مرد یعنى از اصول و یا فروع او، و یا فروع درجه اول از اصول او و یا فرع اول از هر اصلى باشد که پس از آن نیز اصلى است . مقصود من از اصول ؛ مادران و مادربزرگهاست و از فروع اولاد و نوادگان است و غرض از فرع درجه اول اصول ، خواهران و خواهرزادگان است ، و فرع اول از هر اصلى که پس از آن نیز اصلى باشد، عمه ها و خاله هاست نه اولاد ایشان ؛

10 – زنى که به خاطر شیر دادن حرام شده باشد، و هر زنى که به دلیل نسب از اصول و فروع – چنان که گذشت – حرام است ، از طریق شیر دادن نیز همان زن حرام مى شود و لیکن علت حرمت پنج نوبت شیر دادن است و کمتر از آن باعث حرمت نمى شود؛

مى گویم :بلکه از نظر ما (شیعه ) پانزده مرتبه به قول مشهور و یا یک شبانه روز متوالى شیر بخورد و غذاى دیگر نخورد و یا به مقدارى شیر بخورد که گوشت بروید و استخوان بچه استحکام گیرد. بیشتر علماى شیعه اتحاد صاحب شیر را به دلیل خبر صحیحى که از اهل بیت (ع ) رسیده ، شرط حرمت دانسته اند و این قول خلاف احتیاط است ، و بعضى از فقها اولاد صاحب شیر را چه از طریق ولادت باشد و یا شیر دادن و اولاد زن شیر دهنده را تنها از راه ولادت بر پدر شیرخواره حرام دانسته اند به دلیل اخبار صحیحى که از اهل بیت (ع ) در این باره رسیده است (303) و این قول مطابق احتیاط است ؛

11 – زنى که به خاطر آن که مرد داماد او شده است حرام مى شود، به این ترتیب که زوج دختر آن زن را به همسرى گرفته و یا قبلا با نوه آن زن ازدواج کرده و یا آن که با یکى از آنها به شبهه در حال عقد، همبستر شده و یا آن که با مادر آنها و یا یکى از مادر بزرگهایشان به وسیله عقد و یا شبهه عقد همبستر شده باشد در این صورت به مجرد عقد کردن آن زن ، مادران وى حرام مى شوند ولى اولاد آنها حرام نمى شوند مگر به وسیله همبستر شدن ؛

مى گویم :در مورد وطى به شبهه دیدگاه فقهاى شیعه مختلف است و اما در مورد زنا اگر عارضى باشد – مثل کسى که با زنى ازدواج کند سپس با مادر آن زن زنا کند – و زنش ‍ بر او حرام نمى شود، اما اگر قبلا با مادر زنا کرده بود، دختر بر او حرام مى شود و نظیر همین است آنجایى که اگر مردى با پسر بچه اى لواط کند، بدون هیچ اختلاف نظرى ، مادر، دختر و خواهرش بر آن مرد حرام مى شود، مگر آن که قبلا آنها را به عقد خود در آورده باشد، در آن صورت استصحاب حلیت مى شود، زیرا که حرام ، حلال را حرام نمى کند، همان طورى که از اهل بیت (ع ) رسیده است .(304)

12 – زنى که قصد ازدواج با وى را دارد، زن پنجم باشد یعنى مرد چهار زن دیگر به ازدواج دائم و یا در عده طلاق رجعى داشته باشد؛ اما اگر یکى از زنان در عده طلاق باین باشد، مانعى ندارد؛

13 – خواهر، یا عمه و یا خاله آن زن در ازدواج مرد باشد و ازدواج با وى باعث جمع با آنها شود و در مورد هر دو شخصى که بین آنها خویشاوندى است اگر یک مرد و دیگرى زن باشد ازدواج آن با یکدیگر جایز نیست . بنابراین جمع بین زن با هر یک از خواهر، عمه و خاله اش نیز جایز نیست ؛

مى گویم :از نظر ما (شیعه ) در مورد عمه و خاله وقتى که بعد از ازدواج با دختر برادر و خواهر به ازدواج درآیند این قاعده ، نقض مى شود و همین طور به عکس ، که از نظر ما اگر راضى باشند جایز است

14 – شوهر، زن خود را سه مرتبه قبلا طلاق داده باشد؛ در این صورت تا همسر مرد دیگرى نشده ، و در ازدواج صحیحى با وى همبستر نشود، با شوهر اولى نمى تواند ازدواج کند؛

15 – زوج وى او را لعان کرده باشد که پس از لعان براى همیشه بر آن مرد حرام مى شود؛

16 – زن در احرام حج یا عمره باشد و یا مرد محرم باشد عقد ازدواج صورت نمى گیرد، مگر پس از پایان یافتن احرام ؛

17 – زن غیر دوشیزه نابالغ باشد، در این صورت ازدواج با وى درست نیست ، مگر پس از بلوغ ؛

مى گویم : این مطلب در صورتى درست است که ولى نداشته باشد، اگر نه با اذن ولى ازدواج وى صحیح است و در اقدام حاکم به جاى ولى نیز احتمال قوى بر جواز است . در روایت صحیحى از اهل بیت (ع ) رسیده است : آن کسى که اختیار پیمان ازدواج به دست اوست ولى امر زن است (305) و حاکم ولى کسى است که سرپرست ندارد.(306)

18 – زنى که یتیم است ، ازدواجش درست نیست ، مگر پس از آن که بالغ شود؛

مى گویم : مطلب بالا عینا در این جا نیز صادق است

19 – یکى از همسران پیامبر (ص ) باشد، اعم از این که پیامبر (ص ) با او همبستر نشده و از دنیا رفته باشد و یا با او همبستر شده باشد؛ زیرا اینان مادران مؤ منین اند. البته چنین زنى در زمان ما وجود ندارد. اینها بودند موانعى که باعث حرمت مى شد

 

برای دریافت پروژه اینجا کلیک کنید

کلمات کلیدی :