سفارش تبلیغ
صبا ویژن

پروژه دانشجویی مقاله پدیدارشناسی دین فایل ورد (word)

 

برای دریافت پروژه اینجا کلیک کنید

 پروژه دانشجویی مقاله پدیدارشناسی دین فایل ورد (word) دارای 26 صفحه می باشد و دارای تنظیمات و فهرست کامل در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است

فایل ورد پروژه دانشجویی مقاله پدیدارشناسی دین فایل ورد (word)   کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه  و مراکز دولتی می باشد.

این پروژه توسط مرکز مرکز پروژه های دانشجویی آماده و تنظیم شده است

توجه : توضیحات زیر بخشی از متن اصلی می باشد که بدون قالب و فرمت بندی کپی شده است

 

بخشی از فهرست مطالب پروژه پروژه دانشجویی مقاله پدیدارشناسی دین فایل ورد (word)

چکیده  
مقدمه  
21ـ مفهوم پدیدارشناسی دین  
22ـ پدیدارشناسی  
221ـ ملاحظات اوّلیّه  
222ـ پدیدارشناسی هوسرل  
23ـ مبانی پدیدارشناسی هوسرل  
24ـ روش پدیدارشناسی پس از هوسرل  
پی‏نوشت‏ها:  

چکیده

این مقاله بر آن است که از ظهور مفهوم پدیدارشناسی دین و زمینه ‏های ظهور آن بحث کند. در ابتدا، مفهوم پدیدارشناسی دین بحث و بررسی شده است؛ چون پدیدارشناسی دین بدان معنا که امروزه بدان پرداخته می‏شود، در آغاز، مفاهیم و مبانی و مایه‏های نظری و روشی خود را از پدیدارشناسی هوسرل گرفته است، لازم است در این مقاله به پدیدارشناسی هوسرل به اختصار اشاره، و تأثیرات آن را بر پدیدارشناسی دین عیان کنیم

مقدمه

پدیدارشناسی از آن حیث که در حوزه دین به کار می‏رود، با دو رهیافت روبه‏رو است: کلاسیک و هرمنوتیک، و هریک به سهم خود در پیشبرد مطالعات دینی و دین‏پژوهی معاصر، مؤثّر واقع شده است. در این مقاله، به این رهیافت‏ها نخواهیم پرداخت؛ بلکه از ظهور مفهوم پدیدارشناسی دین و زمینه‏های ظهور آن سخن خواهد رفت. در ادامه با ارائه شرحی مختصر از پدیدارشناسی هوسرل، بر مفاهیم و مقولاتی از آن‏که در پدیدارشناسی دین به کار رفته و بر آن تأثیر نهاده‏اند، تأکید می‏شود

21ـ مفهوم پدیدارشناسی دین

در نیمه دوم قرن نوزدهم همراه با رشد و توسعه مطالعات تطبیقی ادیان که همچون یک علمِ میان‏رشته‏ای از علوم و معارف گوناگون نظیر زبان‏شناسی، باستان‏شناسی، روان‏شناسی، جامعه ‏شناسی، تاریخ ادیان و فلسفه دین بهره می‏برد، روش نوی برای بررسی پدیدارهای دینی و دستیابی به مشترکات (و احیاناً وحدت) ادیان ظهور کرد که آن را «پدیدارشناسی دین» خواندند. تعبیر پدیدارشناسی دین، نخست به‏وسیله شانتپی دولاسوسای در کتاب درسنامه تاریخ ادیان (1886) به کار رفت. در این کتاب، هدف، درکِ ذات و وحدت صورت‏های متکثّر ادیان بود؛(2) از این رو وی کوشید تا پدیدارشناسی دینی را در ادیان گوناگون با یک‏دیگر مطابقت دهد تا سرانجام، وحدت ذاتی نهفته در پس این پدیدارها برملا شود

در وهله اوّل، پدیدارشناسی دین در ابتدایی‏ترین صورت خود، رقیب تاریخ دین است؛ یعنی روشی برای تطبیق فرهنگی عناصرِ سازنده اعتقادات و افعال دینی است.(3)

به‏نظر سوسای، روش وصف منظّم پدیدارهای دینی به‏منظور دستیابی به ماهیّت و ذات وحدانی نهفته در آن‏ها، دستور کار پدیدارشناسی دین شد

کریستنسن می‏نویسد

پدیدارشناسی دین، بحث منظّم (سیستماتیک) درباره تاریخ دین است؛ یعنی وظیفه آن طبقه‏بندی و دسته‏بندی کردن داده‏های متعدّد و به طور گسترده دور از هم است به شیوه‏ای که بتوان چشم‏اندازی کلّی درباره محتوای دینی آن‏ها و ارزش‏های دینی‏ای که در بر دارند به‏دست آورد.(4)

به‏نظر کریستنسن، این چشم‏انداز کلّی، همان چشم‏اندازِ تاریخ ادیان نیست؛ بلکه با آن متفاوت است؛ چرا که «تاریخ ادیان فقط به ملاحظه جزئیات می‏انجامد؛(5) حال آن‌که دین، چشم‏اندازِ مطلوبِ کلّی است و این چشم‏انداز کلّی را «پدیدارشناسی دین می‏کوشد تا فراهم آورد».(6) به نظر او، پدیدارشناسی دین «یک علم نظام‏مند (سیستماتیک) است».(7)

فاندرلیو نیز پدیدارشناسی دین را «بحث منظّم درباره آن‏چه پدیدار دین نامیده می‏شود»، تلقّی می‏کند.(8) به نظر او، هرچند پدیدارشناسی دین با علم دین، تاریخ دین و الاهیّات در ارتباط است، امّا از آن‏ها جدا است؛ از این رو پدیدارشناسی دین در نظر فاندرلیو همچون یک «نظرّیه روش» به کار می‏رود. شرح گسترده و منحصر به فردی که فاندرلیو از پدیدارشناسی دین همچون یک روش نظری ارائه داده است، نقطه عطف در تاریخ پدیدارشناسی دین به شمار می‏رود.(9) کریستنسن، دیگر پدیدارشناس بزرگ دین نیز بر آن است که پدیدارشناسی دین یک روش علمی مستقل است که البّته از حوزه‏های معرفتی دیگر نیز بهره‏مند می‏شود. او به ویژه پدیدارشناسی دین را با دو حوزه تخصّصی مرتبط می‏داند: از یک سو با تاریخ دین، و از سوی دیگر با فلسفه دین. به‏نظر کریستنسن پدیدارشناسی دین و تاریخ دین لازم و ملزوم یک‏دیگرند؛(10) امّا پدیدارشناسی دین از تاریخ دین فراتر می‏رود؛ زیرا تاریخ ادیان در پی کشف «ذات نهفته درپس پدیدارهای دینی» برنمی‏آید. این تحقیق فلسفی است که به ذات و ذاتی می‏پردازد

ذات، مفهوم فلسفی است و وظیفه اصلی فلسفه دین است که این ذات را فرموله کند. ایده‏های اصلی در پدیدارشناسی [دین] از فلسفه دین گرفته شده‏اند. فلسفه باید اصلِ هدایتگر در تحقیق پدیدارشناسی [دین] باشد؛(11)

از این رو پدیدارشناسی دین با فلسفه پیوند می‏خورد؛ البّته پیوند فلسفه با پدیدارشناسی دین پیش‏تر به صراحت در آثار هگل صورت گرفته بود. هگل در آثار خود، پدیدارشناسی را همچون نگاه فلسفی برگزیده بود تا با مبنای دیالکتیکی خود به تحلیل و وصف سیر تاریخی دین بپردازد. هدف اصلی هگل این بوده است که نشان دهد «دین مثبت»(12) به زبان اسطوره همان حقیقت مطلقی را بازمی‏گوید که عقل در دور نهایی خود همچون ایده مطلق در کمالِ فلسفه بدان دست می‏یابد.(13) پدیدارشناسی هگل در جهت وحدت بخشیدن به پدیدارهای دینی سیر می‏کند و با تحلیل‏های پیچیده و عمیق می‏کوشد تا به «ذات معقول دین» راه یابد. بدین منظور، از بدوی‏ترین صورت دین که طبیعی است تا عالی‏ترین شکل آن مورد توجّه هگل قرار می‏گیرد. دین، صورتی تاریخی دارد که به تدریج در خودآگاهی روح با ایده مطلق فلسفه یکی می‏شود؛ بنابراین، برای پدیدارشناسی دین، هم تاریخ و هم فلسفه لازم است و هگل خود به این دو توجه داشته است

پدیدارشناسی دین به سبک هگلی، بی‏گمان تأثیری فراوان و بزرگ بر اندیشه‏وران، متکلّمان و دین‏پژوهان قرن نوزدهم داشته است؛ امّا فقط با ظهور هوسرل بود که پدیدارشناسی همچون یک روش عام برای تأسیس علم کلّی عرضه شد. هوسرل گرچه خود روشی پدیدارشناسی را در حوزه دین به کار نبرده، به لحاظ نظری، ابزار فلسفی توانمندی را در اختیار معرفت‏شناسان دین و دین‏پژوهان قرار داده است. نتیجه حاصل از کاربرد روش پدیدارشناسی هوسرلی در حوزه دین و دین‏پژوهی، عبارت بود از یک «نظریه روش» که به لحاظ ابتکاری بودن و قابلیت استفاده از ابزارها و روش‏های جزئی‏تر می‏توانست علم دین و دین‏پژوهی را به کار آید. پدیدارشناسی دین از این حیث «نظریّه روش»، و فلسفی است و می‏توان درباره آن به طور مستقل به بحث پرداخت (در این حال بحث همچون بحثی که در این رساله دنبال می‏شود متانظریک است)؛ امّا هنگام کاربرد آن در حوزه تاریخ ادیان، بدیهی است که به ابزارها و روش‏های جزئی و حوزه‏های معرفتی دیگر (نظیر جامعه‏شناسی، زبان‏شناسی و غیر آن) نیاز می‏افتد

باری، چون پدیدارشناسی دین بدان معنا که امروزه بدان می‏پردازند، در آغاز، مفاهیم، مبانی و مایه‏های نظری و روشی خود را از پدیدارشناسی هوسرلی گرفته، مستحسن است که پیش از پرداختن به آن، از پدیدارشناسی هوسرل سخنی رود؛ از این رو در ادامه این نوشتار به ارائه شرحی مختصر از پدیدارشناسی هوسرل می‏پردازیم با تأکید بر اصول اساسی آن و به طور عمده با برجسته کردن مفاهیم و مقولاتی که در پدیدارشناسی دین به کار رفته و بر آن تأثیر نهاده‏اند

22ـ پدیدارشناسی

221ـ ملاحظات اوّلیّه

واژه پدیدارشناسی، نخست در سال 1764 به وسیله یوهان هاینریش لمبرت(14) از پیروان کریستین ولف(15) به کار رفته است.(16) به نظر لمبرت، پدیدارشناسی عبارت است از تحلیل پدیدارها، و با تحلیل پدیدارها می‏توان به تشخیص دقیق حقیقت یا خطا راه یافت؛ سپس این روش در حوزه دین به کار رفت.(17) این روش در سنّت فلسفه آلمانی از طریق کانت و به ویژه هگل و ایده‏آلیسم آلمانی مورد استفاده قرار گرفت. در 1798 جان رابینسون(18) این واژه را در دائره‏المعارف بریتانیکا به کار برد و آن را روش فلسفه دانست و بر این اساس، فلسفه را علم «مطالعه پدیدارهای عالم» خواند. پدیدارشناسی از این نگاه روش کشف قوانینِ کلّی حاکم بر قوای جواهر طبیعی است.(19)

به لحاظ فلسفی، در کاربردهای اوّلیّه واژه پدیدارشناسی، میان فلاسفه آلمانی قرون هیجدهم و نوزدهم، تأکید بر دو چیز مشترک است: نخست این‌که پدیدارشناسی روش است و دوم آن‌که تکیه بر آگاهی و صور آن است. توّجه به این نکته از این رو اهمیّت دارد که زمینه تاریخی ظهورِ پدیدارشناسی هوسرل را روشن می‏کند. هوسرل خود به این زمینه تاریخی توجّه می‏دهد و بر آن است که پدیدارشناسی، شیوه تفکّر در تمام فلسفه‏های دوران جدید بوده است. از نظر او، «اندیشه شگفت‏انگیز دکارت» و «نگاه هیوم» از این جمله‏اند؛ امّا «نخستین کسی که به‏درستی به پدیدارشناسی توجّه کرد، کانت بود». از نظر هوسرل، «استنتاج استعلایی» نقادی عقل محض دقیقاً «در بستری پدیدارشناسانه حرکت می‏کند».(20)

همین پدیدارشناسی در قرن نوزدهم، شیوه اندیشه علمی هم بوده است و هوسرل توجّه می‏دهد که ارنست باخ(21) و والد هرینگ(22) از این شیوه به ترتیب در فیزیک و روان‏شناسی استفاده برده‏اند.(23) برنتانو،(24) فیلسوف بزرگ آلمانی در قرن نوزدهم نیز که اندیشه آغازین هوسرل به طور عمیق از او متأثّر بوده، از همین روش در تحلیل آگاهی و امور روانی بشر سود می‏جسته است. با این همه، آن‏چه را امروزه پدیدارشناسی می‏نامیم و از آن همچون روش یا مکتب در تفکّر معاصر غربی یاد می‏کنیم، دستاورد ادموند هوسرل است. نظر به این‌که پدیدارشناسی، آن‏سان که هوسرل آن را پرورانده و ارائه داده بود، در حوزه مطالعات دینی به کار رفت و سبب دگرگونی‏های چشمگیر شد، شایسته است که از پدیدارشناسی هوسرل آغاز کنیم؛ بدین سبب در این فصل به‏اختصار در این باب سخن خواهیم گفت با این هدف که (اوّلاً) روشن شود روش پدیدارشناسی چیست و (ثانیاً) بر آن ابعادی از اندیشه هوسرلی تأکید خواهیم کرد که سپس نزد پدیدارشناسان دین اهمیّت یافت

222ـ پدیدارشناسی هوسرل

 

برای دریافت پروژه اینجا کلیک کنید

کلمات کلیدی :