مقاله در مورد عوامل بروز جرایم جنسی به عنف و راههای پیشگیری از آ
نوشته شده به وسیله ی ali در تاریخ 95/7/16:: 6:24 صبح

مقاله در مورد عوامل بروز جرایم جنسی به عنف و راههای پیشگیری از آن تحت word دارای 34 صفحه می باشد و دارای تنظیمات در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است
فایل ورد مقاله در مورد عوامل بروز جرایم جنسی به عنف و راههای پیشگیری از آن تحت word کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه و مراکز دولتی می باشد.
این پروژه توسط مرکز مرکز پروژه های دانشجویی آماده و تنظیم شده است
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل ورد می باشد و در فایل اصلی مقاله در مورد عوامل بروز جرایم جنسی به عنف و راههای پیشگیری از آن تحت word ،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن مقاله در مورد عوامل بروز جرایم جنسی به عنف و راههای پیشگیری از آن تحت word :
عوامل بروز جرایم جنسی به عنف
و راههای پیشگیری از آن
چکیده
در سیاست جنایی ایران، بزهدیده جایگاه واقعی خود را نداشته و لذا حمایت از بزهدیده نیز چندان مورد توجه دادگاهها نیست. اما در جرایم جنسی به عنف، با توجه به اثرات نامطلوب و بلند مدت آن بر عواطف و روان بزهدیده که حتی ممکن است روند زندگی عادی او را برای همیشه مختل کند، این نقص بیشتر جلوه میکند و باید در خصوص آن چارهاندیشی شود. در این راستا اصلاح قوانین موجود در گسترش دامنه و ابعاد حمایتها ضروری است. ضمن این که قانونگذار باید زمینه رسیدگی سریع
و دقیق به این پروندهها را ایجاد و راهکارهایی عینی، ملموس و مفید را جهت کاهش اثرات منفی جرم بر بزهدیده و جبران تألمات و خسارات عاطفی و معنوی او و همچنین اعاده موقعیت بزهدیده ارائه دهد. از طرف دیگر تلاش برای سلب موقعیتهای مناسب بزهکاری و بالا بردن هزینه ارتکاب جرم باید مورد توجه قرار گیرد که این مهم نیازمند اصلاح قوانین مجازات و دادرسی کیفری نیز میباشد.
علاوه بر اصلاح قوانین، اصلاح نوع نگاه و برخورد محاکم با بزهدیده و توجه جدی به ضرورت حمایت از بزهدیدگان جرایم جنسی توسط مراجع قضایی و انتظامی که اولین پناهگاه بزهدیده هستند نیز ضروری است. همچنین این مراجع باید تعاملی مثبت و جدی با مراجع غیر دولتی حامی بزه دیده نیز داشته باشند.
البته ظرفیتهای قانونی موجود (خصوصاً مقررات شکلی) در صورتی که به نحو صحیح و با یک نگاه حمایتی مورد بهرهبرداری قرار گیرد میتواند تا حدود زیادی مشکلات موجود را در دستیابی به یک چتر حمایتی گسترده رفع کند.
عوامل بروز جرایم جنسی به عنف و راههای پیشگیری از آن
بدون ریشهیابی عامل وقوع جرم، نمیتوان انتظار دستیابی به تدابیر صحیح و کارآمد پیشگیرانه را داشت. در مورد تعرضات جنسی نیز برای اتخاذ تدابیر مناسب در جهت کاهش این خشونت باید عوامل مؤثر بر آن را شناخت. بیشک انگیزه ارضاء میل جنسی در این جرم، عمدهترین محرک ارتکاب جرم است. هر چند شدت و ضعف آن و میزان تأثیر عوامل دیگر در انواع مختلف تعرضات
جنسی، بسته به ویژگیهای مرتکب، بزهدیده و حتی نوع جامعه متفاوت است. برای مثال تأثیر میل جنسی در وقوع تجاوز در مواردی که مرتکب تحت عنوان مسافرکش دختران جوان را سوار میکند و دور از شهر به آنها تعرض میکند ، با مواردی که مرتکب به جهت انتقامجویی از جامعه به کودکان تعرض میکند و بعد آنها را بیرحمانه میکشد متفاوت است. به هر حال تمایلات جنسی در کلیه تجاوزات جنسی دخالت دارند. اما در این که میزان این انگیزه و تأثیر محرکها و عوامل دیگری چون
خشونت و برتری جویی متجاوز و یا حتی نفرت او از بزهدیده، در چه حدی بوده میتوان به نکاتی از جمله صحبتهای متجاوز با قربانی در حین ارتکاب توجه کرد. متجاوزی که در حین تجاوز قربانی را تحقیر نموده و به او فحاشی میکند، از متجاوزی که سعی در جلب رضایت قربانی دارد و یا با بعضی اظهارات و حرکات سعی در نشان دادن ادب و علاقه به قربانی دارد، کاملاً متفاوت بوده و میزان لذتجویی هر کدام متفاوت است .
در این فصل ابتدا عوامل بروز جرایم جنسی و در ادامه راههای پیشگیری از آن مورد بحث قرار خواهد گرفت.
بخش اول: عوامل بروز جرایم جنسی به عنف
شاید بتوان گفت میزان تأثیر انگیزه ارضاء جنسی در جوامعی مثل ایران، که روابط جنسی خارج از محدوده ازدواج ممنوع و جرم تلقی شده در بروز تجاوز، بیشتر از جوامعی است که حتی مراکز مخصوص و دارای مجوز برای روابط جنسی غیرزناشویی دارند. به همین دلیل است که تحقیقات انجام شده در غرب نشان میدهد که «در بیشتر موارد انگیزه تجاوز، ارضاء جنسی نبوده بلکه بیشتر تحقیر، مرعوب کردن و سرافکندگی قربانی بوده» و پس از آن نیز متجاوز قربانی را از طرق مختلف تحقیر و مجروح کرده و حتی به قتل او نیز منجر شده است.
به هر حال اظهار نظر قطعی در مورد میزان تأثیر غلیان شهوت و میل جنسی در وقوع تعرضات در کشور ما، با توجه به فقدان آمار جامع و رسمی، امری بعید است. اما ما در بررسی علل وقوع تعرضات جنسی با مفروض گرفتن تأثیر جدی تمایلات جنسی ابتدا به بررسی نقش عوامل فردی یا شخصی پرداخته و سپس عوامل بیرونی یا غیرمستقیم را تحت عنوان عوامل اجتماعی و فرهنگی موثر در افزایش میزان وقوع این جرم مورد بحث قرار میدهیم. چرا که میل جنسی امری طبیعی و مبتلا به تمامی افراد جامعه است و باید به این پرداخته شود که به چه دلیل برخی افراد به چنین رفتارهای غیرمتعارفی روی میآورند.
گفتار اول: عوامل شخصی (مستقیم)
منظور از عوامل شخصی عواملی است که مربوط به شخص بزهکار بوده و به عبارتی از خصوصیات فردی و شخصیتی وی محسوب شده و یا به طور مستقیم در گرایش او به سمت این بزه تأثیر داشته است. این عوامل را میتوان شامل دو دسته عوامل روانی – شخصیتی واختلالات جنسی تقسیمبندی کرد.
1- اختلالات روانی و شخصیتی
تلاش برای برقراری رابطه جنسی توأم با خشونت و بدون توجه به نیازها و مخالفتهای طرف مقابل، متاثر از شخصیت نامتعادل متجاوز است. همه کسانی که بررسی مختصری روی مرتکبین تجاوز به عنف داشته باشند تأیید میکنند که بعضی رفتارهای غیرطبیعی و خصوصیات نادر شخصیتی در آنها دیده میشود. حتی نگاهی اجمالی به شیوههای اقدامات متجاوزین و رفتارهای موهن و بعضاً
سخیف آنها و یا جراحات و قتلهای متعاقب تجاوز که در رسانهها نیز گاهی آن را میشنویم ما را به این نتیجه میرسد که این افراد دچار مشکلات شخصیتی و بیماریهای روانی هستند. بررسیها نشان میدهد که جرایم جنسی اغلب به وسیله کسانی انجام میگیرد که دچار انحرافات جنسی، عدم تعادل روانی و صرع میباشند . حتی در برخی کشورها مردانی که مرتکب
تجاوز به عنف میشوند یک بیمار روانی شناخته میشوند تا مجرم . در برخی تقسیمبندیهای متجاوزین جنسی، از جمله متجاوزین را آزارگران جنسی نامیدهاند که از درد کشیدن قربانی لذت برده و دچار تحریک جنسی میشوند. این افراد عمدتاً دارای اختلالات عاطفی و جامعه ستیز میباشند. کهن (Cohen) ویژگیهای عمومی تجاوزگران جنسی را احساس بیکفایتی و بیلیاقتی و تمایلات جنسی غالب شناخته است. او اعتقاد دارد متجاوزین جنسی در مقابل نیازهای دیگران حساس نبوده و احساس همدلی و صمیمیت نمیکنند و مقاومت آنها در ناکامیها بسیار ضعیف
است . متجاوزین بعضاً دارای عقدههای روانی خود کمبینی بوده و میل به برتری جوئی، تحقیر زن و قدرت نمایی دارند. «در آمریکا 44 درصد تجاوزات با انگیزه میل به پیروزی و برتری جویی بر مجنی علیه بوده است» و به همین جهت است که مقاومتها و فریادهای قربانی بیشتر مجرم را تحریک میکند. مرتکب از نظر شخصیتی کسی است که در خود توان برقراری ارتباط صحیح با دیگران را احساس نمیکند و همین امر باعث میشود که درک صحیحی از احساسات و نیازهای قربانی
نداشته باشد. هر چند برخی از آنها ممکن است نسبت به قربانی خود ترحم و دلسوزی بیشتری داشته و به او آسیب نرسانند، «اما به هرحال آنها در دنیای خودشان زندگی میکنند که در آن نیازهای قربانی بر ایشان مهم نیست» و لذا علیرغم فریادها و التماسهای قربانی، به کار خود ادامه میدهند.
2- اختلالات جنسی
تمایلات و رفتارهای جنسی انسان چنان پیچیده و آمیخته با شخصیت وی است که تأثیر بسزایی بر ویژگیهای روحی و روانی و ارتباطات وی با دیگران دارد. این مسائل ذهن اندیشمندان بسیاری را به خود مشغول کرده و خصوصاً روانکاوان و روانشناسان به دنبال جنبههای پیدا و پنهان امیال و رفتارهای جنسی انسان بودهاند که پیشگام آنها فروید بوده است.
تعریف دقیقی از اختلالات جنسی به عمل نیامده و محققین مستقیماً به دستهبندی و شرح برخی اختلالات پرداختهاند. به عنوان نمونه آن را به سه دسته اختلال هویت جنسی، اختلال جنسی نامتمایز و اختلالات عملکرد جنسی تقسیمبندی کردهاند .
به اعتقاد روانپزشکان،منظور از اختلال هویت جنسی این است که «شخص در رابطه با هویت جنسی تعیین شده خود دچار مشکل بوده و سعی دارد تا خصوصیات جنس مخالف را در خود بروز دهد» . در حال حاضر در کشور ما افراد دچار این اختلال میتوانند با تایید پزشکی قانونی مبادرت به جراحی نموده و حتی نام خود را نیز به حکم دادگاه عوض کنند.
اما از انواع دیگر اختلالات که بیشتر میتواند در وقوع جرایم جنسی مؤثر باشد و موضوع این بحث است اختلال عملکرد جنسی و اختلال جنسی نامتمایز یا پارافیلیا میباشد. لازم به ذکر است، به تناسب موضوع و تأثیر آن در مطلوب ما صرفاً به بحث اختلالات جنسی مردان میپردازیم.
2-1- اختلال عملکرد جنسی
به این اختلال، اختلال کنش جنسی نیز میگویند. این اختلال در روند طبیعی ارضاء کامل میل جنسی در طول دورههای تحریک، اورگاسم و فرونشینی تأثیر میگذارد. علت این اختلال ممکن است بیولوژیک، روانی یا مجموع آن دو باشد و اثراتی چون فقدان نعوظ و انزال زودرس را در مردان به دنبال داشته باشد .
این اختلال از آن جهت که مرد به صورت طبیعی و به نحو کامل ارضاء نمیگردد میتواند منجر به رفتارهای تهاجمی جنسی به دیگران شود. چرا که این افراد دچار ناتوانی جنسی بوده و میل جنسی آنها با تحقیر و توهین به دیگران ارضاء میشود . به علاوه برخی از مرتکبین تجاوز به عنف افرادی ضعیف و منفعل از لحاظ جنسی بوده و به جهت ترس همیشگی از بیکفایتی جنسی، به نوعی به دنبال کسب قدرت و دست یابی به حس خود ارزشی هستند و برای رفع این حس به
تجاوز به عنف روی میآورند . لازم به ذکر است برخی از این اختلالها که منجر به کشمکشهای روانی شخص نیز میگردد ناشی از تنشها و تعارضات جنسی دوران بلوغ است. به طوری که حتی گفته شده است 50 درصد تجاوزات به عنف ناشی از مشکلات جنسی دوران بلوغ شخص میباشد .
لذا در پیشگیری از بروز این اختلالات نقش خانواده و تربیت و تعلیم صحیح جنسی بسیار مؤثر است. از طرف دیگر این اختلال آثار روانی خاصی را بر شخص گذاشته و ممکن است توأم با اختلالات روانی که در بحث قبلی به آن پرداخته شد مؤثر در وقوع جرایم جنسی باشد.
2-2- اختلالات رفتاری جنسی (پارافیلیا)
برخی از این اختلالات که تحت عنوان انحرافات جنسی نیز شناخته میشوند میتوانند تأثیر جدی در وقوع تجاوز به عنف داشته باشند. یکی از این اختلالات سادیسم یا دگر آزاری جنسی است.در این اختلال لذت از راه پرخاشگری به دست میآید . بسیاری از متجاوزین به عنف که پس از تجاوز با قربانی درگیر شده و به او صدماتی وارد میکنند دچار سادیسم هستند . این افراد حتی ممکن است پس از تجاوز شخص را به قتل برسانند و اصطلاحاً مرتکب قتلهای شهوانی شوند. سابقه رفتارهای سوء جنسی بر علیه شخص میتواند او را مبتلا به سادیسم نماید .
از دیگر اختلالات رفتاری جنسی که میتواند منجر به وقوع تجاوز گردد، میل به هم
جنس و خصوصاً بچهها میباشد که تحت عنوان دو انحراف همجنسبازی و بچهبازی (پدوفیلی) مورد بررسی قرار گرفته است. برخی فاعلین لواط دچار اختلالات جنسی بوه و در رابطه با زنان به ارضاء کامل نمیرسند و میل به همجنسبازی دارند و حتی ممکن است برای دستیابی به وی او را مجبور به این کار کنند . برخی از این افراد که با سنین بالا هستند، میل به رابطه جنسی با اطفال دارند که این گرایش آنها ناشی از نوعی حس بیکفایتی جنسی نیز میباشد. در نتیجه این بیماری،
شخص علاقهمند به ارتباط با اطفال حدوداً زیر 13 سال بوده و با سوء استفاده جنسی از کودک به ارضاء جنسی میرسد. گرچه در بیشتر موارد ارضاء شخص بدون مواقعه صورت میگیرد اما در برخی موارد منجر به مواقعه با کودک با اجبار و اکراه میشود.
همچنین در خصوص مردان همجنسباز گفته شده است که گروهی از این افراد که در کودکی مکرراً مورد سوء استفاده جنسی قرار میگیرند در بزرگسالی خود به این کار روی آورده و به سوء استفاده جنسی از کودکان میپردازند .
لازم به ذکر است در غالب موارد کودک رضایتی به رابطه جنسی ندارد هر چند که با توجه به سن کم آنها و بعضاً عدم تشخیص موضوع، مقاومتی نیز صورت گیرد. البته پیرامون رضایت کودک در رابطه جنسی در فصل اول مطالبی مطرح شد.
گفتار دوم: عوامل اجتماعی و فرهنگی (غیرمستقیم)
امروزه هیچ کس نقش مؤثر و پررنگ محیط اجتماعی و ارتباطات پیرامونی افراد را در بزهکاری آنها انکار نمیکند. دورکیم علت همه رفتارهای غیرعادی را در محیط اجتماعی جستجو میکند و برخی چون لاکاسانی در این راستا چنان افراط کردهاند که میگویند: (تمام مردم دنیا به استثناء
جنایتکاران مقصرند! ) کهن (cohen) و اهلاین (ohlein) معتقدند جرم شکل خاصی از راه حل جمعی اتخاذ شده به وسیله طبقه پایین است که از سرخوردگی ناشی میشود. به عقیده این دو جامعه شناس تیپ خاصی از بزهکاران تحت عنوان گروه ستیزهجو وجود دارند که به جرائم هتک ناموس میپردازند و آن را وسیلهای برای برقراری پایگاه اجتماعی قرار میدهند .
شاخصهای اقتصادی و فرهنگی محیط زندگی، میزان آموزش و آگاهی و درک روابط صحیح اجتماعی، نابسامانیهای محیط خانواده مثل طلاق و اعتیاد والدین و مسائلی از این دست تأثیر بسزایی در شکلگیری شخصیت اجتماعی بزهکار دارد که در ادامه به آن خواهیم پرداخت.
1- ناهنجاریهای اخلاقی و ضعف تقیدات دینی در جامعه
کودکانی که در یک محیط فاسد و ناسالم رشد و پرورش بیابند تحت تأثیر اطرافیان روحیات و شخصیت آنها شکل گرفته و هنجارها و ناهنجارهای همان محیط را الگو میگیرند. پرورش در محیطی که بیبندوباری جنسی و عدم رعایت قیود مذهبی از شاخصههای آن است شخص را به سمت انحرافات و جرایم جنسی سوق میدهد و نمیتوان انتظار کنترل و رعایت تقوی را از تمام افرادی داشت که پیوسته در معرض تحریک چنین فضایی بودهاند. تأکید دین مبین اسلام بر حجاب و عفاف عمدتاً در راستای سالمسازی محیط اجتماعی بوده و سفارش اسلام بر کنترل صحیح روابط اجتماعی و حتی ارتباطات کلامی زن و مرد هوشمندانه و هدفمند بوده که در مبحث پیشگیری بیشتر به آن خواهیم پرداخت.
اما در گسترش جرایم و انحرافات جنسی در جامعه جدای از ضعف تقیدات دینی و مذهبی نقش مشروبات الکلی و همچنین رسانهها جدی و مؤثر است که به آن میپردازیم.
1-1- الکل
مرتکبین جرایم جنسی در برخی از موارد تحت تأثیر مصرف الکل بودهاند به طوری که گفته شده است «بیش از نیمی از جرایم جنسی مربوط به الکل است» به طور کلی در جرایم خشن مثل قتل، ضرب و جرح، نزاعهای دسته جمعی، و تجاوز به عنف مصرف مشروبات الکلی تأثیر جدی دارد. گفته شده است که در آمریکا در 34 درصد تجاوزات جنسی الکل تأثیر مستقیم دارد .
در کشور ما از میزان تأثیر الکل بر متجاوزین آماری در دست نیست لیکن برخی آمارها نشان میدهد که مصرف الکل در کشور ما علیرغم ممنوعیت شرعی و قانونی نسبتاً بالا است. در واقع کشف سالانه حدود 5/4 میلیون لیتر در کشور نشان از تقاضای نسبتاً بالای آن در کشور دارد. خصوصاً این که مشروبات در آنچه کشف میشود تنها بخش کوچکی از میزانی است که خرید و فروش میشود.
مشروبات الکلی علاوه بر تأثیری که بر روی دستگاه عصبی روانی افراد گذاشته و از طریق ایجاد
اختلالات روانی تأثیر جدی در خشونتهای جنسی دارد، با تحریک نیازهای جنسی مرتکب گرایش شخص را به رفتارهای جنسی خلاف قانون افزایش میدهد. در واقعی یکی از شاخصههای گسترش بیبند و باری و ناهنجاریهای اخلاقی افزایش میزان مصرف مشروبات الکلی در جامعه است.
2-1- نقش رسانهها
امروزه رسانههای مختلف و خصوصاً رسانههای دیداری نقش مهمی در فرهنگسازی یک جامعه و گرایشهای اخلاقی و هنجارمندی جامعه دارند. در میان این رسانهها، تلویزیون نقش ویژهای دارد. نتایج پژوهشها نشان میدهد نمایش خشونت توسط رسانهها گرایش به رفتار خشونتآمیز را در
بین جوانان افزایش میدهد و جوانانی که در معرض تماشای فیلمهای خشونتآمیزجنسی قرار میگیرند، در یک فرآیند همانند سازی با بازیگران فیلمها، رفتار بزهکارانه آنها را تقلید میکنند .
در یک پژوهش میدانی بر روی جمعی از منحرفین که به انحرافاتی چون روابط نامشروع دچار بودند مشخص شده است که رسانههای تصویری چون ماهواره و برنامههای غیر اخلاقی آن، سرگرمی بخش قابل توجهی از منحرفین را تشکیل میدهد .
ترویج خشونتهای جنسی توسط فیلمها و سریالهای تلویزیونی در جوامع غربی به معضلی جدی تبدیل شده که اعتراض بسیاری را برانگیخته است. چنانکه نیکسون رئیس جمهور سابق آمریکا میگوید «هالیوود در سرعت بخشیدن به زوال و سقوط معیارهای اولیه پاکی در سطح وسیعی نقش دارد و همه تلاشهایی را که خانوادهها و نهادهای مردمی انجام میدهند تا ریشه خشونت را بخشکانند، ضایع میگرداند» .
تماشای پیاپی صحنههای غیر اخلاقی از تلویزیون علاوه بر تحریک امیال جنسی و پایین آوردن میزان تقوی و خودکنترلی اشخاص، افراد را به سمت الگوگیری از این صحنهها سوق داده و از طرف دیگر تماشای خشونتهای جنسی از تلویزیون نگاه فرد را به زن به عنوان شخصیتی ضعیف و مستحق خشونت شکل میدهد به طوری که همدردی با قربانیان خشونت دیگر معنا و مفهومی نداشته باشد .
بررسی شاخص نظام اخلاقی خانواده 512 نفر از زنان روسپی در تهران با شاخصهایی چون تماشای دسته جمعی فیلمهای محرک و غیر اخلاقی نشان میدهد در 5/44 درصد این افراد این شاخصها اصلاً رعایت نمیشود و در 21 درصد خیلی کم رعایت میشود .
در این میان نقش اینترنت نیز قابل توجه است. ترویج بیبند و باری جنسی از طریق گسترش سایتهای مستهجن و ترویج پرنوگرافی موجب نقض حریمهای اخلاقی و تحریک امیال افراد است. مطالعات دامنهدار در سال 1998 در آمریکا نشان میدهد 86 درصد مرتکبین تجاوز جنسی از این تصاویر استفاده و 57 درصد آنها از آن الگو گرفتهاند .
در مورد ارتباط اینترنت با وقوع جرایم جنسی اشاره به این نکته نیز بیمناسبت نیست که به گفته یکی از مقامات بلند پایه پلیس کشور، 40 درصد از فجایع تجاوز به عنف در کشور در پی برقراری دوستیهای پنهانی و عمدتاً با استفاده از اینترنت (چت و ایمیل) و با وعده ازدواج اتفاق میافتد.
در مجموع باید گفت رسانهها به عنوان یکی از مهمترین ابزارهای فرهنگی نقش مؤثری در هنجارمندی و یا هنجارگریزی افراد دارند. خصوصاً تلویزیون و اینترنت که امروزه در کشور ما مورد توجه جدی جوانان هستند و علیرغم ممنوعیت دریافت برنامههای ماهوارهای، این برنامهها که بعضاً سرشار از چنین تصاویری هستند مورد استفاده افراد قرار میگیرد و نقش مهمی در انحرافات اخلاقی آنها و خصوصاً جوانان و نوجوانان دارد. چرا که برخاسته و منطبق با یکی از غرایز بشری بوده که اگر به نحو صحیح هدایت نشود نابودی فرد و اجتماع را به همراه دارد.
بدیهی است در جرایم جنسی نقش خود کنترلی و خویشتنداری خصوصاً زمانیکه فشار شدید میل جنسی مهمترین محّرک ارتکاب این جرایم باشد، بسیار مؤثر و قابل توجه است. لذا تربیت صحیح دینی فرزندان همراه با سالمسازی محیط اجتماعی و گسترش فرهنگ کنترل اجتماعی و نهادینه سازی امربه معروف و نهی از منکر به عنوان ابزار دقیق و کارآمد سیاست جنایی اسلام تأثیر بسزایی در جلوگیری از افتادن کودکان و نوجوانان در دام جرایم و انحرافات جنسی دارد.
2- مشکلات اقتصادی و فقر
ناکامی افراد در رفع نیازهای مادی و معیشتی زمینه بسیار مساعدی را برای بزهکاری فراهم میکند. نرخ بزهکاری در حاشیه شهرها که معمولاً محل سکونت مهاجرین و خانوادههای کم درآمد است بسیار بالاتر از سایر نقاط است . برخی از جرمشناسان، علت رفتارهای خشونتآمیز را محرومیت میدانند. به اعتقاد آنها فقر، ترس از کیفر را به حداقل رسانده و محرومیت ناشی از فقر عکسالعملهای خشن و تند ضد اجتماعی شخص را تحریک میکند . بیکاری و ولگردی از جمله عواملی است که ارتکاب جرایم منافی عفت و اخلاق را تسهیل میکند. فقر و محرومیت افراد
خصوصاً در دوران کودکی علاوه بر اینکه پرورش صحیح کودک را تحت تأثیر قرار داده و زمینه تبدیل او به یک شخصیت ضد اجتماعی را فراهم میکند، باعث میشود شخص امکان تشکیل یک زندگی شرافتمندانه و روابط سالم زناشویی را از دست بدهد و ناچار به سمت ارتکاب جرایم منافی عفت کشیده شود. از لحاظ محیط شهری نیز حومه شهرها و محلات فقیرنشین جرم خیزترند.گفته می شود«مناطق حومه مرکز شهر که منطقه انتقالی نیز نامیده میشوند به دلیل سطح بالای تحرک جمعیت، نرخ بالای مهاجرت و شکل خانهها بالاترین نرخ جرم را دارد» ، در آمریکا 16 درصد زنهایی که در محلات به اصطلاح کثیف زندگی میکردند یا مورد تجاوز قرار گرفته بوند و یا حداقل کسانی
تلاش کرده بوند به آنها تجاوز کنند . مناطق کثیف مناطقی بودند که شلوغ و پرجمعیت بوده و از امکانات رفاهی و بهداشتی ضعیفی برخوردار بوده و ساختمانها برای فرار از بیپناهی ساخته و از امکانات اولیه زندگی بیبهره بودند . این مناطق دارای بافت جمعیتی ناهمگون و ترکیبی از مهاجرین و سیاهپوستان و غیره بوده و زندگی فلاکت باری را سپری میکردند. در سال 1960 حدود 5 میلیون خانوار در چنین شرایطی زندگی میکردهاند. «افراد ساکن در این محلات خرده فرهنگهایی را ایجاد کرده و برای خود هنجارها و ناهنجاریهای خاصی در روابط جنسی قائلند که چه بسا با معیارهای صحیح یک جامعه نسبتاً سالم و متوسط در تضاد باشد» خانوادههای ساکن در این
محلات علاوه بر فقر اقتصادی دچار فقر فرهنگی نیز بوده و رفتارهایی مثل روابط بیبند و بار جنسی، شروع روابط جنسی از دوران کودکی، ترک خانواده در سنین پایین در بین آنها رایج است . احساس ظلم و تبعیض در این افراد نوعی همبستگی نیز بین آنها و بر علیه طبقه مرفه و حاکم ایجاد میکند و چنان که برخی جامعهشناسان نظر دادهاند «بزه نتیجه ستیزه و تضاد میان طبقه حاکم و محکوم است که منجر به ارتکاب جرایمی از سوی طبقات ضعیف و محکوم میگردد» . فقر در زنان نیز از علل مهم روسپیگری آنها میتواند باشد . در واقع تأثیر فقر در بزه دیدگی زنان و
کودکان امر مهم و قابل توجهی میباشد. شرایط پائین زندگی، سوء تغذیه و نداشتن فرصتهای تفریح سالم از جمله عواملی است که به ویژه نوجوانان حاشیه شهرها را در معرض سوء استفاده جنسی قرار میدهد . زنان و دخترانی که برای کسب درآمد خود فروشی میکنند آلودگی محیط جامعه را تشدید کرده و فضای امن و سالم اجتماع را نیز برای سایرین ناامن میکنند. فقر و
مشکلات اقتصادی کودکان را نیز وادار به شغلهای کاذب و سیار در کنار خیابانها و مکانهای غیر ثابت و ناامن نموده و آنها را در معرض بزه دیدگی قرار میدهد. در تحقیقی که روی کودکان خیابانی منطقه 12 تهران انجام شده نشان میدهد 20 درصد این کودکان مورد سوء استفاده جنسی قرار گرفته و اکثر متجاوزین نیز غریبه بودهاند .

کلمات کلیدی :