مقاله نقش همسران، خانواده و ارتباطات در اعتلای سلامت فردی تحت word دارای 22 صفحه می باشد و دارای تنظیمات در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است
فایل ورد مقاله نقش همسران، خانواده و ارتباطات در اعتلای سلامت فردی تحت word کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه و مراکز دولتی می باشد.
این پروژه توسط مرکز مرکز پروژه های دانشجویی آماده و تنظیم شده است
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل ورد می باشد و در فایل اصلی مقاله نقش همسران، خانواده و ارتباطات در اعتلای سلامت فردی تحت word ،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن مقاله نقش همسران، خانواده و ارتباطات در اعتلای سلامت فردی تحت word :
نقش همسران، خانواده و ارتباطات در اعتلای سلامت فردی
واژگان کلیدی
خانواده، همسر، ارتباط، سلامت
مقدمه
خانواده های شاد همه مثل هم شاد هستند.
هر خانواده نا شادی به طریقه خود ناشاد است.
لئوتولستوی (آنا کارینا)
چرا بعضی افراد در برابر ناملایمات زندگی خم میشوند, در حالیکه بعضی دیگر با موفقیت، مصائب و مشکلات را پشت سر میگذارند؟ چرا بعضی افراد برای بیمار شدن، مستعدتر هستند؟ چرا بعضی از بیماران کاملتر و بهتر از دیگران بهبود می یابند؟
میزان حمایت از “شبکه اجتماعی فردی” در افراد, متغّیر بسیار مهمی در مقابله با فشارهای روانی است.
افرادی که ارتباطات فعال و صمیمی با دیگران دارند اوضاع بهتری دارند. ارتباطات سالم, با اهمیت و پایدار خانوادگی یا دوستانه برای فرد ایجاد سلامتی میکند. برعکس افراد با ارتباطات ضعیف, ناپایدار و یا شکست خورده استعداد بیشتری برای ابتلا به بیماریهای فیزیکی و روانی دارند. به این دلیل, پزشکان بایستی حمایت اجتماعی هر بیمار را در بیمارشناسی در نظر بگیرند.
پزشکان میتوانند به بیماران کمک کنند تا از روابط خود برای پیشگیری از بیماری, مبارزه با بیماریای که هماکنون وجود دارد و پیروز شدن بر بیماری، کمک و قدرت بگیرند. نوع ارتباطات انسان عمیقاً بر او تاثیرگذار است و ندیده گرفتن این ارتباطات شناخت پزشک را نسبت به بیماری بسیار محدود میکند
حمایت اجتماعی
در حمایت اجتماعی چه چیزی نهفته است؟ حمایت اجتماعی اینگونه تعریف شده است: وجود دیگران یا وجود امکانات بوسیله آنان, قبل, به هنگام و بعد از واقعه ای که ایجادکننده فشار روانی است. بنابراین, حمایت اجتماعی شامل کمک و آرامشی است که کسی از یک رابطه پایدار و مداوم با یک نفر و یا یک گروه میگیرد. این حمایت میتواند مادی مانند پول یا غذا یا غیرمادی مانند محبت, مقبولیت و تشویق باشد.
سیستم های حمایتی, منابع ارتباطی هستند که یک نفر میتواند داشته باشد تا در تضاد, بیماری و فشار روانی به او کمک کنند. یا در نظر گرفتن وضعیت خانواده و شبکه اجتماعی یک فرد, منابع ارتباطی میتواند شامل همسر, والدین, برادرها وخواهرها و همسران آنها پزشک یا روانپزشک, همسایه ها، همکاران, دوستان, همباشگاهی ها, مسجد و کلیسا و روابط مذهبی و یک شخصیت روحانی باشد. درجه و میزان کمک این رابطه ها به سه عامل زیر بستگی دارد:
1 ـ تعداد افراد حمایتگر (همسر و خواهران و برادران و ;)
2 ـ حضور افراد حمایتگر و یا دسترسی داشتن به آنها (از طریق ملاقات های شخصی, تلفن و یا نامه نگاری)
3 ـ مقدار رضایت بدست آمده از شخص حمایتگر (کیفیت رابطه)
مسلئه مشخص این است که اداراک شخصی از دراختیار بودن حمایت اجتماعی و رضایتی که فرد از ارتباط با آنها بدست میآورد میتواند سدی در مقابل ضربه بیماری و یا فشار روانی باشد.
مراقبتها و ارتباطات عاطفی ایجاد شده توسط حمایتهای اجتماعی در سلامتی و طولانی شدن عمر میتوانند بسیار مؤثر باشند. یک مطالعه درازمدت آینده نگر در مورد طول عمر که در آلامدای کالیفرنیا (ALAMEDA, CALIF) انجام گرفت به این نتیجه رسیده که در افرادی که کمترین ارتباطات اجتماعی را دارند, مرگ و میر ناشی از کم خونی عضلانی قلب دو تا سه برابر بیشتر از افرادی است که بیشترین روابط را دارند. وضعیت این افراد در یک دوران پنج تا نه سال مورد مطالعه و بررسی بوده است.
همین تحقیق متوجه شد که جدایی و شکست در ارتباطات اجتماعی در این نه سال بین افراد مزبور ریسک پذیری مرگ و میر ناشی از کم خونی عضلانی قلب را افزایش داده است. همچنین تحقیق به این نتیجه رسید که ارتباطات زیادتر رابطه بین افزایش فشار خون و ریسک مرگ و میر ناشی از کم خونی عضلانی قلب را تعدیل میکند. در فنلاند شرقی نیز نتایج کاملا مشابهی از یک تحقیق بدست آمده است.
چطور میتوانیم رابطه بین روند بیمار شدن و روابط شخصی را توجیه کنیم؟
وجود یا نبود حمایت اجتماعی به ظهور یک وضعیت روانی که تغییرات فیزیکی و جسمانی، پیآمد آن است کمک میکند و در حقیقت موجب تغییر عوامل ریسک استاندارد فرد میشود. احساس بی پناهی, افسردگی و قادر نبودن به اظهار عواطف به وابسته یا وابستگان نزدیک با سرعت گسترش بیماری ارتباط مستقیم دارد. عدم توانایی در مقابله موفق با وقایع ایجاد کننده پریشانی روانی میتواند با تغییرات در سلول های عصبی پیام رسان در مرکز سیستم عصبی و تغییرات دوره ای هورمونی همراه باشد. این تغییرات مستقیم یا غیرمستقیم فعالیت های ایمنی و مکانیسم های مقابله با بیماریها را در بدن به مخاطره میاندازد.
مدل های مختلفی میتواند رابطه بین فشار روانی, ارتباط اجتماعی و سلامتی را توجیه و تفسیر نماید. مدل ارتباط مستقیم میگوید شخصی که شبکه حمایتی بسیار خوبی دارد سلامتی فیزیکی و روانی بهتری از شخص فاقد این حمایت ها دارد, همانطورکه در تحقیقات استان آلامدا به آن پرداخته شد. در مقابل در مدل ارتباط غیرمستقیم فرض بر این نیست که شبکه حمایت اجتماعی مستقیماً از بیماری جلوگیری میکند بلکه حمایت اجتماعی سد یا عاملی است که بر بیماری اثر میگذارد, همانطور که در بعضی از تحقیقات در مورد سرطان نشان داده شده است. شخصی که با یک واقعه ای در زندگی مواجه میشود که فشار روانی برایش ایجاد کرده و یا بیمار شده است, چنانچه بتواند برای خود منابع حمایتی قوی ایجاد نماید, امکان اثرات منفی فشار روانی بیماری را کاهش خواهد داد.
وقتی یک واقعه با خود، فشار روانی به همراه میآورد, شخصی که از حمایتهای اجتماعی کمتری برخوردار است احتمال بیشتری دارد که بدنبال کمک, حمایت و اطلاعات برود. یک تحقیق در مورد سیاهپوستان (در آمریکا) نشان داده است مردانی که با کاهش سلامتی فیزیکی مواجه بودند بالاترین اعتماد به نفس را داشته اند. مردان بیمار احساس نیاز بیشتری به ایجاد یک رابطه صمیمانه و یا اعتماد میکردند تا مردانی که در یک وضعیت خوب و یا عالی سلامتی قرار داشتند.
این احساس حمایت, وابستگی و عطوفت ـ یک احساس دوست داشتن و دوست داشته شدن ـ اثرات سلامتی بخش بسیار مهمی دارد ولی چطور عشق میتواند در از بین بردن ـ بیماری به بدن کمک کند؟ چه اثرات شاخصی بر سیستم ایمنی بدن نتیجه این ارتباط, محبت و حمایت است؟
دکتر دیوید مک للاند (D. McClelland) استاد روانشناسی و ارتباطات اجتماعی دانشگاه هاروارد, پس از مشاهده حمایت با کیفیت بالای شفابخشی درمانگران مؤثر (effective healers) تصمیم گرفت در این مورد تحقیق کند. او متوجه شد که حمایت مشتاقانه و عاشقانه مهمترین بخش جریان درمانگر است. بنابراین این تئوری که عشق میتواند اثر قابل نمایش و قابل ارزیابی بر سیستم عصبی بگذارد
توسط او عنوان گردید. دکتر مک للاند میگوید: ما میدانیم که جنبه منفی چیزها, بعنوان مثال, رفتار تیپ A و سندروم قدرت طلبی ثابت ـ با افزایش ترشح کاتکولامین ها (Catecholamines) همراه است که بعضی از فعالیت های ایمنی بدن را تحت فشار و کاهش قدرت قرار میدهد ; ما ایده ای در مورد ارتباط عشق و هورمون و اینکه چطور عشق میتواند به لینفوسیت ها کمک کند و سیستم ایمنی بدن را تقویت کند نداریم, ولی در حال حاضر در حال کارکردن بر روی آنها هستیم.
چگونه عشق یا محبت را میتوان ساده تر توصیف کرد؟
فردریک بوچنر (F. BUECHNER) نویسنده برجسته در این مورد نوشته است: مهربانی ظرفیتی احساسی است که انسان بتواند بعضی اوقات خود را بجای دیگری بگذارد و از درون او, او را ببیند. دانشی است که میگوید هیچ صلح و شادی برای من نخواهد بود تا زمانیکه نهایتا برای تو هم صلح و شادی وجود داشته باشد.
ازدواج، تکیه گاهی برای سلامتی
قویترین متغیّر قابل پیش بینی در مورد فشار روانی چیست؟ سن, نژاد, تحصیلات, وضعیت تاهّل یا درآمد؟ پرلین و جانسون محققین برجسته علوم رفتاری به این نتیجه رسیده اند که وضعیت تاهّل، قویترین موضوعی است که معیّن میکند آیا شخص تحت فشار روانی قرار دارد یا نه؟ البته در این تحقیق فشار روانی، فشار درآمد کم و انزوای اجتماعی هم به طور مساور وجود داشته است و مشخص شده است که شخص مجرد از یک متاهل، فشار روانی بیشتری دارد. محقّقین مزبور میگویند: ازدواج از غلبه مشکلات اقتصادی و اجتماعی بر زندگی جلوگیری نمیکند ولی می تواند بعنوان سدّی در مقابل تهدیدات محرّک های خارجی که فشار روانی تولید میکنند عمل نماید.
در آمارگیری از مسئولین خانواده ها, بدون در نظر گرفتن جنسیت, محققی به این نتیجه رسید که افراد متاهل به مراتب اضطراب و فشار روانی کمتری از افراد مجرّد دارند. آیا یک فرد مجرّد از سلامت روانی ضعیفتری نسبت به یک فرد متاهل برخوردار است؟
آیا مجرّدها به رخدادهای ناخوشایند بسیار بیشتری در زندگی برخورد میکنند؟ تحقیقی دو گروه مجرّد و متاهل را در مقابل وقایع فشارزای مشابه قرار داد و به این نتیجه رسید که متاهل ها اوضاع بهتری دارند و این تحقیق خلاف آنچه بنظر میرسد متوجه شد که افراد متاهل نسبت به مجرّدها معمولاً رویدادهای ناخوشایند بیشتری را در زندگی تجربه میکنند.
علّت وجود رویدادهای ناخوشایند بیشتر در حیطه شبکه وقایع مربوط به ازدواج مانند از دست دادن کار یکی از طرفین یا عدم موفقیت فرزند در امتحانات مدرسه, بوده است. علیرغم این افزایش تعداد وقایع ـ ناخوشایند و فشارزا, افراد ازدواج کرده سلامت روانی بیشتری را تجربه میکنند. ازدواج اضافه بر ایجاد یک تکیه گاه مناسب در مقابله با فشارهای روانی در زندگی، نشان داده است که میتواند در افزایش اعتماد به نفس نیز موثر باشد. افراد متاهل به روشنی از افراد مجرّد از اعتماد به نفس بیشتری برخوردارند.
یک تحقیق که بیست هزار خانم را بین سنین هیجده و پنجاه و پنج سال بررسی کرده است به این نتیجه رسیده است که خانم های مجرّد بمراتب بیشتر از خانمهای متاهل مستعد ابتلاء به بیماری هستند. در تایید و موافقت با نتایج تحقیق فوق، پرلین و جانسون متوجه شدند که متاهل بودن در سلامت یک فرد بسیار موثرتر از متغیّرهایی نظیر سن, تحصیلات و درآمد خانواده است. زن مجرّدی که تنها زندگی میکند ناراحتی قلبی بیشتری از یک زن متاهل دارد و روزهای بیشتری را در بستر بیماری میگذراند. زنانی که تنها زندگی نمیکنند نیز از زنانی که با همسرانشان به سر میبرند از سلامتی ضعیفتری برخوردارند, هرچند که سلامت آنها از زنانی که تنها زندگی میکنند بهتر است.
زنانی که از لحاظ سلامتی بیشترین صدمه را میخورند مادران ازدواج نکرده هستند, آنها به پزشک بیشتر مراجعه میکنند, روزهای بیشتری را در بستر بیماری میگذرانند و در بیمارستان نیز بیشتر بستری میشوند. این افراد حمایت های اجتماعی بسیار زیادتری را نیاز دارند.
تزلزل
حمایت و پشتیبانی همسر همانطور که اشاره شد نقش بسیار مؤثری را در افزایش سلامتی و تقویت قدرت مقابله با فشارهای روانی ایفاد میکند, هرچند که صرف حضور همسر، نمی تواند عاملی موثر بر سلامتی باشد. رضایتی که از یک حمایت اجتماعی بدست میآید در این مسئله تاثیر بسزایی دارد. در نتیجه کیفیت زندگی مشترک بسیار مهم است. یک زندگی بحرانی، وضعیت مثبت یاد شده را میتواند کاملاً معکوس نماید.
یک بررسی نشان داده است که رضامندی همسران از یک زندگی مشترک متغیّر بسیار قویتر از سن, نژاد, تحصیلات و یا درآمد در سلامتی است. افرادی که از ازدواج خود ناراضی هستند از سلامتی ضعیفتری نسبت به مجرّدها برخوردارند. همچنین, کیفیّت پایین زندگی ـ مشترک عامل مؤثرتری در افزایش فشار روانی و تنهایی نسبت به وضعیت سواد و یا وضعیت اقتصادی, اجتماعی و جمع وقایع منفی زندگی است. تحقیقات نشان داده است که میزان صمیمیّت و نزدیکی همسران، کلید تاثیر زندگی مشترک بر سلامت فرد است.
جدایی
چنانچه ازدواج، رضایت بخش باشد اثرات زیادی بر سلامت شخص دارد و اگر رابطه ضعیف و فرسایشی باشد اثرات معکوس ببار میآورد, آیا طلاق و جدایی چاره بهتری از ادامه یک زندگی فرسایشی است؟ تحقیقات نشان داده است که طلاق می تواند فشار روانی را افزایش داده و سلامتی را بیشتر به خطر بیاندازد: قطع زندگی مشترک برای فرد، پرفشارترین واقعه زندگی است
و طلاق با بهم ریختگی وضعیت سلامت فیزیکی و روانی مرتبط است. قطع زندگی مشترک که جدایی بوسیله مرگ یا طلاق میباشد یکی از عوامل بسیار قوی و مؤثر در ایجاد بیماریهای فیزیکی و روانی است. در یک تحقیق طولانی شامل نیم میلیون مرد در مورد اعتیاد آنان به سیگار و ریسک ابتلائشان به سرطان, محققین وقتی متوجه شدند که, طلاق همانقدر خطرناک است که کشیدن یک پاکت یا بیشتر سیگار در روز, بسیار متعجّب شدند. مردانی که از همسرانشان جدا شدند و سیگار نمیکشیدند تقریباً به همان تعداد مبتلا به سرطان حنجره شدند که مردانیکه مزدوج بودند و یک پاکت یا بیشتر سیگار میکشیدند. طلاق مانند سیگار اثرش را بر سلامتی میگذارد.
در یک تحقیق دیگر، محققین به این نتیجه رسیدند که انواع مختلف سرطان در مطلقه ها (چه زن و چه مرد) در سنین مختلف بیشتر از مزدوجین در همان سنین است. این مسئله به خاطر اینکه قبلاً فکر میشد که وضعیت روانی واجتماعی در ایجاد سرطان تاثیری ندارد بسیار حائز اهمیت است. علاوه بر بیماریهای فیزیکی, جدایی و طلاق، ریسک بیماری روانی را بخصوص در مردان, بشدت افزایش میدهد. در نتیجه, بر اساس نتایج این تحقیقات, پزشکان برای تشویق بیماران به گرفتن مشاوره در مورد حل مشکلات زندگی مشترک دلایل کافی و قوی دارند.
خصوصیات ازدواج های پایدار
یک عامل کلیدی در پایداری ازدواج ها تعهد دوطرف نسبت به هم و نسبت به ازدواج است. برای پایداری ازدواج ها اوّلین فکری که در هر مورد به ذهن میرسد این است که چطور این تصمیم یا کار به ارتقاء کیفیّت زندگی مشترک من کمک میکند؟
خصوصیات دیگری که ازدواج های پایدار دارند عبارتند از:
1 ـ اعتماد ـ دوطرف اطمینان دارند که تحت هر شرایطی از هم مراقبت کرده و مورد نفی, تمسخر و خشونت طرف مقابل قرار نمیگیرند.
2 ـ ارزشهای مشترک ـ اعتماد و اطمینان, تایید کننده ارزش های مشترک است, تقویت کننده یک احساس احترام متقابل است و به دو طرف فرصت مشترکی برای برطرف نمودن اختلافات میدهد.
3 ـ رابطه پایدار و همیشگی ـ یکی از ارزشهای مشترک در ازدواج های پایدار, باور این مسئله است که وقتی مشکلاتی پدیدار شد رابطه بهم نمیخورد و زندگی پاشیده نمیشود.
4 ـ ارتباط خوب ـ روابط خوب با صفاتی نظیر صادق, باز و ارتباط کلامی و غیرکلامی خوب توصیف میشود.
5 ـ قبول انطباق ـ قادر بودن به قبول خود و طرف مقابل با تمام ضعف ها و قوّت ها, بدون تقاضا برای بینقص بودن در هر دو طرف وجود دارد.
6 ـ سهیم کردن متقابل عواطف و احساسات و قدردانی از یکدیگر ـ این احساس که هرکدام از طرفین از دیگری لذّت ببرد و احساس کند که برای دیگری مهم است.
7 ـ صمیمیت ـ وقتی عمیق ترین و آسیب پذیرترین بخش روح, روان و تن انسان با دیگری سهیم میشود, قدرت احساس نزدیکی به این عمق در دو طرف وجود دارد.
کلمات کلیدی :