پروژه دانشجویی مقاله اسلام در غرب فایل ورد (word)
نوشته شده به وسیله ی ali در تاریخ 95/4/31:: 3:55 صبح
پروژه دانشجویی مقاله اسلام در غرب فایل ورد (word) دارای 49 صفحه می باشد و دارای تنظیمات و فهرست کامل در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است
فایل ورد پروژه دانشجویی مقاله اسلام در غرب فایل ورد (word) کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه و مراکز دولتی می باشد.
این پروژه توسط مرکز مرکز پروژه های دانشجویی آماده و تنظیم شده است
توجه : توضیحات زیر بخشی از متن اصلی می باشد که بدون قالب و فرمت بندی کپی شده است
بخشی از فهرست مطالب پروژه پروژه دانشجویی مقاله اسلام در غرب فایل ورد (word)
مقدمه
فصل اول
اسلام از نظر اروپاییان در آغاز قرن هجدهم
فصل دوم
دین در غرب جدید
فصل سوم
تصویر اسلام در کتب درسی غرب
موضع گیری جهان غرب در برابر اسلام
منابع و مآخذ 46
بخشی از منابع و مراجع پروژه پروژه دانشجویی مقاله اسلام در غرب فایل ورد (word)
جوانان مسلمان و دنیای متجدد ، نوسیند دکتر سید حسین نصر ، مترجم دکتر مرتضی اسدی
اسلام بین دو دیدگاه شرق و غرب ، نوشته علی عزت بگوویچ
اسلام از نظر ولتر ، نوشته دکتر جواد حدیدی
آئین برگزیده ما ، نوشته ابراهیم احمد باوانی ترجمه مسعود کشاورز
رهبران غرب : اسلام را نابود کنید و مسلمانان را از بین ببرید ، نوشته جلال العالم ترجمه نشر توحید
اسلام و اروپا ، نوشته اینگمارکارلسون ، ترجمه داوود وفایی و منصوره حسینی
آینده اسلام و غرب ، نوشته شیرین هانتر ترجمه همایون مجد
مقدمه
بدیهی است که امروزه دنیای غیراسلامی موفقیت های شگرفی رابه نام واعتبارخود به ثبت رسانده است.این بخش ازجهان درمقایسباجهان اسلام درسطح بسیاربالاتری ازانرژی وکفایت است وتوانسته است نیروهای عظیم طبیعی را به نحوی که درگذشته حتی غیرقابل تصوربودمهاروتاحدزیادی نکبت فقروفاقه وامراض گوناگون وبی سوادی را ازاجتماعات خودزدوده ودرحد اعجاب آوری سطح زندگی راارتقاء دهد
تمام این موفقیت ها درواقع تحسین آمیزنداماازطرف دیگرسوالات زیادی رابرای مردم اندیشمندبرمی انگیزند.ازجمله آنکه آیا تمدن جدیدواقعاتوانسته است انسان رابه راهی رهنمون سازدکه به رشدنهایی اوبیانجامد؟آیااین موفقیت ها توانسته اندانسان رابه هدف نهایی وجودخویش نائل کنندوعطش سعادت ورستگاری که روح انسان همیشه درطول قرون واعصارتشنآن بوده است فرونشاند؟وآیااین پیروزی ها توانسته اندانسان راازسطح نیازمندیهای حیوانی ارتقاءداده ورهایی بخشد؟وبالاخره آیا این پیشرفت ها توانسته اندزندگی انسان راغنای شرف وتزکیه بخشند؟
تعداد قابل توجهی ازمردم مسلمان جهان که تمدن غرب راازدورنظاره کرده ویاازپشت شیشه های رنگارنگ تخیلات وتوهمات پیش ساخته وبااحساسی ازعقد حقارت نگریسته انددرافسون ظاهرفریب آن محووگرفتارگشته اند،وبعضی ازآنهاچنان تحت تأثیرقرارگرفته اندکه غرب راکمال عظمت واوج خلاقیت انسان می دانندولذا کم وبیش اعتقادات وایمان به اصول آئین خودراازدست داده اند.آنهادرحقیقت هرچه راکه نام غربی داردتحسین می کنندوچون به این نوع طرزتلقی عادت کرده اند،لذاهرآنچه درطریق زندگی خودباروش وشیوه های غرب تفاوت کندبدون تفکرطردنموده وبه عنوان اینکه بازندگی امروزوفق نمیدهدویاکهنه است کنارمی زنند.عجیب ترآنکه باوجوداعتقادبه روش های غربی که درقاموسشان همه چیزبرمبنای استدلال استواراست،فکرمیکنندکه اندیشیدن واستدلال برای قبول یاطردروش زندگی غرب توسط خودشان ضرورتی نداردتامبنای تمدن غرب راکه درجستجوی پیوندباآن هستندشناخته ودرصحت وسقم آن تعمق کنند
بعضی ازاین مردم تمام این مذاهب راردمیکنند،واسلام رانیزبرای رفع نیازهای بشری کافی نمی دانند.زیرااینکه مذهب دراعتقاداین روشنفکران نوپردازجزمشتی امرونهی نامعقول واوهام وخرافات نیست.این گروه ازمردم لحظه ای نیزتحمل واندیشه نکرده اندکه حتی اگراین مسائل شامل بعضی ازمذاهب باشد،باهیچ اندیشه ای شامل اسلام نمی شود.چون اسلام برپایه های محکمی ازاستدلال ومنطق استوارگشته است.ودرحقیقت انقلابی که توسط رسول الله(ص)درتاریخ مذاهب پدیدآمده آن است که اونه بامعجزه هایش بلکه براساس منطق واستدلالش مردم جهان رامسلمان نموده،وقران کریم نه با فلج کردن عقل ومنطق انسان بلکه باتهیج وترغیب انسان به تعقل واستدلال وبه کاربردن صحیح نیروی اندیشه درراهنمایی انسان کوشش نموده است
بااین حال ازجنگ جهانی دوم به این سوشماربسیارزیادی ازمسلمین،که بسیاری ازایشان زنان ومردانی تحصیلکرده بوده اند،به اروپاوآمریکاکوچ کرده اندولذانه تنهادین وایمان خودرابه این سرزمین هاآورده اند،بلکه توانسته اندفرهنگ وتفکراسلامی رانیزبه نحوی بلیغ وآگاهانه دراین کشورهابیان کنند
دین اسلام امروزه سریعترین رشدرارادرمیان همه ادیان درغرب ونیزآفریقاوبرخی نواحی معین دیگرجهان دارد.این دین دومین دین ازنظرعده پیروان دراروپااست.بااین حال اشاعه وحضوراسلام درغرب هنوزکاملاموفقیت آمیزنبوده است،به این معناکه اسلام هنوزنتوانسته است یک فرهنگ وفضای اسلامی برای خوددرغرب ایجاد کند،فرهنگ وفضایی از آن گونه که درجریان بسط اسلام درچین وهندوآفریقاوسایرنواحی فرهنگی جهان دردوره های گوناگون تاریخ اسلام ایجادشده بود.بااین وجوداسلام درهمین حدفعلی یکی ازشرکاءیابازیگران صحنه وساحت دینی غرب است،واگرچه درمقایسه بامسیحیت هنوزاقلیت کوچکی بیش نیست ،دینی است که باید انراجدی بگیرندوروی آن حساب کنند
درواقع همین جامعه اسلامی درغرب است که مسئولیت اصلی تدارک درک درستی ازدین درغرب رابرای مسلمین برعهده داردومب بایست باژرفکاوی نتیجه دانسته های این زمینه رابه بقیه جهان اسلام،که درآن برخوردباغرب بسیاری ازمسلمین ،اعم ازپیروجوان،راگیج کرده وهنوزجای درک درستی ازنقش ومعنای دین درتجربه انسان غربی خالی است.واین درحالی است که درک هیچ جنبه دیگری ازتمدن غرب برای مسلمین به اندازه جنبه دینی آن ،هم به عنوان یک واقعیت زنده وهم درتاریخ طولانی مبارزه با ان گرایشها ونگرش های غیردینی ونیروهای ضددینی ای که ازقرون وسطی به این سوبا آن درجنگ بوده است،اهمیت ندارد
مسلمانان می توانندچیزهای زیادی ازمبارزه طولانی دین درغرب بیاموزند،زیراامروزه نیزاسلام مجبوراست باگرایشها ونگرش های غیردینی وایدئولوژیهای دنیاگرایانه ای که ازغرب به جهان اسلام راه یافته است،مبارزه کند.اسلام می تواندازنحوه برخورد مسیحیت ونیزیهودیت ،بااین نیروهادرس بگیردودرعین حال بادرک نقشی که مسیحیت درطول تاریخ،وحتی تاحدودی همچنان تابه امروز،درتعیین جهان نگری،نگرش اخلاقی ونیززندگی اجتماعی وخصوصی زن ومرد غربی داشته است،به فهم روح انسان غربی نایل گردد
فصل اول
اسلام ازنظر اروپائیان درآغازقرن هجدهم
درآغازعصرروشنیهانویسندگانی که درباره دین اسلام تألیفاتی داشتنددردوجبهه مخالف صف آرایی کرده بودند.گروهی به پیروی ازراویان متعصب مسیحی که هدف اصلی آنان ازپادرآوردن هماوردبود،به افسانه سرایی نیاکان خودادامه می دادندوفرزندان مسیح راازالتفات به آئین محمدبرحذرمی داشتند.وگروهی دیگرکه براغراض جامعه روحانیان خوب آگاه بودند،به نوشته های انهااعتمادنمی کردندوخوددرپی فراگرفتن زبان عربی برمی آمدندتاازراه متون اصلی بخصوص قران حقیقت اسلام رادریابند
نویسندگان دسته اول بهتانهایی بزرگ برمحمدنهاده وداستانهایی ناروابه اونسبت داده بودند.برخی ازآنان اورا«کاردینالی»می دانستندکه ازدین اجداد خود،مسیحیت،دست کشیده وفرقه ای جدید برسایرفرق مسیحی افزوده است.برخی دیگراورا«دجالآخرزمان»معرفی می کردندکه دستخوش صرع وامراض روحی وهمچنین وسوسه های شیطانی شده ومردم نادان رابه دین ساختگی مومن گردانیده است وبرای فریفتن آنهادانه ای چنددرگوش خودمی گذاشته تاکبوتری آموخته به سوی اوپروازکندودانه هاراازگوشش بیرون کشدوبدین گونه حاضران درجمع بپندارندکه جبرئیل بصورت کبوتربراووحی آورده است
ولی این روایات واشتباهات مدت زیادی مقبول همه قرارنگرفت ودرنیمه دوم قرن هفدهم کشیشان خودبه مسخره بودن آنهاپی بردندوبران شدندکه درباره اسلام اطلاعات دقیق تری بدست آورندوآنچه راکه موجب گسترش روزافزون دین محمدشده بودجستجونمایند.به دنبال پیدایش این نهضت درقرن هفدهم،تحصیل زبان عربی وتدریس آن درمدارس روحانی معمول گردید.درسال 1641نخستین ترجمه فرانسوی قرآن به وسیله دوریه انتشاریافت.چاپ این کتاب درسالهای 1671،1685،1719،1723،1734تجدیدشد.وبعدازآن مخالفان سلاح های دیگری بکاربردندکه ازیاوه سرایی بپرهیزند.پریدوکس ومارکسی چهره جدیدی ازپیامبراسلام تصویرنمودندوگسترش دین اورابه روش نوینی توجیه کردند
درآثاراینان ،محمددیگرآن بیمارمبتلی به صرع وفریفته شیطان نیست.مردبزرگی است که خداونداورافرستاده تابه وسیله اومسیحیان منحرف رامتنبه گرداند.قرآن،کتاب اونیزمجموعه ای ازدستورات شخصی اوست که چندان با عقل وفهم بشری مغایرت ندارد
«من یقین داردکه اگرقرآن وانجیل رابه یک فرد غیرمتدین ارائه دهنداوبدون تردیداولی رابرخواهدگزید،زیراکتاب محمددرظاهرافکاری راتعلیم می دهدکه به اندازه کافی برموازین عقلی منطبق است.»
ازسوی دیگرمسافران وجهانگردانی که ازکشورهای اسلامی،بخصوص ایران وترکیه،به وطن خودبازمی گشتند،نمی توانستندازوصف آنچه دیده بودندخودداری کنند،زیرادیده هایشان باشنیده های پیشین مغایرت بسیارداشت.پس درسفرنامه های خود،برخلاف متعصبان مسیحی ،ازمسلمانان ستایش فراوان کردندوآنان رامتمدن تروپاک ترازاروپائیان معرفی نمودند
گزارش جهنگردان بدین گونه داوریهای گذشتگان رادرباره محمدوپیروانش نقض می کرد.مسلمانانی که تاانروزموردنفرت همگان بودند،نمونه هایی ازفضل وکمال وتقوی وجوانمردی جلوه می نمودندوگروه جهانگردان اروپاییکه براثرتماس مستقیم باآنان به پوچی افسانه هاپی می بردندبرآن می شدندکه بددینان سابق رابه هم عصران خودمعرفی نمایند
به دنبال جهانگردان،دانشمندان وروشنفکران درصددبرآمدندکه بیش ازپیش درباره اسلام تحقیق نمایند،قران رابخوانندوبه منابع اسلامی دست یابند.ولی انان نیزازکشف حقیقت وعدم انطباق باداستان سراییهاسخت برآشفتندوبرای روشن کردن ذهنها کمرهمت بستند
یکی ازآنان پی یربل بودکه پس ازشرح روایات ضداسلامی چنین می گوید
«من وقت خودرابرای تکذیب داستانهای کودکانه تلف نمی کنم ولی بسیارهستندمردان دانشمندوبصیری که سرایندگان این افسانه هارایاوه گویانی بیش نمی دانند.»
سه سال پس ازچاپ وانتشارفرهنگ فلسفی وتاریخی بل ،محقق دیگری بنام ریلندکتاب «آئین پیروان محمد»رابه زبان لاتینی منتشرنمود
ولی ازآنچه ازنوشته های روحانیان مسیحی درباره مسلمانان می خواند،سخت به شگفت می آید:«من وبرادرم ازخواندن موهوماتی راکه مسیحیان به محمدنسبت می دهندمتعجب می شدیم ونمی توانستیم باورکنیم که گروه بی شماری ازمردم روی زمین به انهاایمان آورده باشند.»
ازاین رودوبرادر،برای کشف حقیقت اسلام به جستجومی پردازندوبه متون اصلی رجوع می کنندوپس ازکوشش بسیاردرمی یابندکه «مسلماناندرهیچ چیزکمترازدیگران نمی باشندوبرعکس دارای چنان نبوغی هستندکه کمترملتی به پای آنهامی رسند.»وتنهادشمنان آنهابوده اندکه دینشان راپست ترین ادیان معرفی کرده اند،تاآنجاکه هرگزدینی به این اندازه ستم ندیده است وگفته اند:«بی گمان اگردرروی زمین تنهایک دین وجودداشته باشدکه دشمنانش آن رابه زشت ترین شکلی تعبیرنموده وموردنفرت دیگران قرارداده باشند،به طوری که یک انسان خردمندحتی ازردنوشتن برافسانه هایی که به انان نسبت داده اندنیزننگ داشته باشدآن دین ،دین اسلام است.»
ولی این افکاردرآغازقرن هجدهم همه گیرنشده بود.بیشترردنویسان برروایات دیرین پژوهشگرانی بودندکه تعدادشان انگشت شماربود.جامعه مسیحیت هنوزبرعقایدقدیمی پایداری می نمود.حتی ژزوئیتهاکه دین ودنیا راباهم آشتی می دادندازمیراث گذشتگان خوددست نمی کشیدند.تدریس تاریخ درمدارس آنهااجباری نبودوتدریس ادیان غیرمسیحی نوعی بدعت بشمارمی آمد.باوجوداین ،بسال1702،بوفی به،که مردی کوشابود،درس تاریخ عمومی رابرای نخستین باردربرنامه تحصیلی مدرسه لوئی لوگران گنجانید.وتدریس آن رادرمدارس فرانسه پی ریزی کردوبه آن سازمان داد.کتابی نیزبنام«مبانی تاریخ وجغرافیابرای دانشجویان شبانه روزی مدرسه لوئی لوگران »نوشت که درهمان سال1702منتشرشد
وبعدازآن بوفی یه کتاب دیگری برای دانشجویان خودنوشت ودرآن تاریخ عمومی رابه چهاردوره به شرح زیرتقسیم کرده است
1-تاریخ ملل قبل ازمسیح
2-تاریخ ملل بعدازمسیح
3-تاریخ مسیحیت
4-تاریخ فرانسه
درتدریس تاریخ ملل بعدازمسیح مولف چنان دستخوش تعصبات دینی شده که تمام حقایق اسلام تحریف کرده ودرشرح آنهاازهیچ گونه افتراروی نگرداندهوبی توجه به آنچه جهانگردان ومحققان غیرروحانی درباره پیامبراسلام نوشته بودند،یاوه های نیاکان خودرابازگفته است
«محمدیکی رؤسای قبایل عرب بودکه دینی بسیارزشت ونابخردانه جعل کرد.»
بدین گونه حقایق تارخ اسلام درمدارس عالی فرانسه قربانی اغراض متعصبان مسیحی می شد.معلمان مدرسه می کوشیدندکینه ادیان غیرمسیحی ،بخصوص اسلام راکه سدراه پیشرفت مسیحیت آن زمان بوددرنهادشاگردان خودکه پس ازفراغت ازتحصیل،بیشترجامعه روحانیت به تن می کردندویادردستگاههای قضایی برمسندقضاوت می نشستند،برانگیزند.غافل ازآنکه تعلیمات مغرضانه بیشتراوقات نتیجه معکوس می بخشد.زیراسرانجام روزی تعلیم یافتگان هشیارمی شوندوآنگاه واکنش طبیعی آنها این خواهدبودکه همه سلاحهای خودراعلیه غرض ورزان پیشین بکاربرند
فصل دوم
دین در غرب جدید
کلمات کلیدی :